diadem

/ˈdaɪəˌdem//ˈdaɪədem/

معنی: تارک، نیم تاج، دیهیم، سربند یا پیشانی بند پادشاهان
معانی دیگر: تاج، افسر، دستار، دولبند، سربند (هرچیزی که بجای تاج بر سر بگذارند)، مقام سلطنت، پادشاهی، اقتدار، اختیار

جمله های نمونه

1. the regal diadem
تاج پادشاهی

2. Andronikos also found a diadem, a corselet, helmet and spears, a tripod and metal bowls.
[ترجمه گوگل]آندرونیکوس همچنین یک سنگ شکن، یک کرسلت، کلاه ایمنی و نیزه، سه پایه و کاسه های فلزی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]یک تاج، یک تاج، کلاه خود و نیزه، یک سه پایه و کاسه فلزی را پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They made the plate, the sacred diadem, out of pure gold and engraved on it, like an inscription on a seal: HOLY TO THE LORD .
[ترجمه گوگل]آنها این صفحه را از طلای ناب ساخته اند، که عبارت است از دیادم مقدس
[ترجمه ترگمان]تاج مقدس را درست کردند، نیم تاج را از طلای ناب درست کردند و روی آن حک کردند: مقبره مقدس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The thorny crown is more than an imperial diadem.
[ترجمه گوگل]تاج خاردار بیش از یک دیادم امپراتوری است
[ترجمه ترگمان]تاج کوتاه بیشتر از یک نیم تاج سلطنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A diadem was worn as sign of royal power.
[ترجمه گوگل]یک دیادم به عنوان نشانه قدرت سلطنتی پوشیده می شد
[ترجمه ترگمان]یک نیم تاج به نام قدرت سلطنتی پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No adjunct to the Muses' diadem.
[ترجمه گوگل]هیچ ضمیمه ای برای دیادم موزها وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]اثری از نیم تاج مریم مقدس نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The diadem is the symbol of royalty.
[ترجمه گوگل]دیادم نماد سلطنت است
[ترجمه ترگمان]تاج نماد سلطنت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They made the plate, the sacred diadem, out of pure gold and engraved on it, like an inscription on a seal: HOLY TO THE Lord .
[ترجمه گوگل]آنها این صفحه را از طلای ناب ساخته اند، مداد مقدس، و مانند کتیبه ای روی مهر بر روی آن حک شده اند: مقدس برای خداوند
[ترجمه ترگمان]آن ها بشقاب و نیم تاج را از طلای ناب درست کردند و روی آن حک کردند: مقبره مقدس به پروردگار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So he placed the royal diadem on her head and made her queen in place of Vashti.
[ترجمه گوگل]پس دیادم شاهی را بر سر او نهاد و او را به جای وشتی ملکه کرد
[ترجمه ترگمان]پس نیم تاج را روی سر او گذاشت و ملکه را در گوشه ای از Vashti قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To adorn with or as if with a diadem.
[ترجمه گوگل]زینت دادن با یا گویی با دیادم
[ترجمه ترگمان]که با تاج تزیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nature like us is sometimes caught without diadem.
[ترجمه گوگل]طبیعتی مثل ما گاهی بدون دیادم گرفتار می شود
[ترجمه ترگمان]طبیعت مثل ما گاهی اوقات بدون نیم تاج is
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It should be noted that Moses the law-giver married Zipporah (which means bird but is closely related to the word for diadem, see here) and she was one of seven sisters.
[ترجمه گوگل]لازم به ذکر است که موسی قانون‌گذار با زیپوره (که به معنی پرنده است، اما با کلمه دیادم مرتبط است، ازدواج کرد) و او یکی از هفت خواهر بود
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که موسی عروس - (که به معنای پرنده است اما ارتباط نزدیکی با کلمه تاج دارد)و او یکی از هفت خواهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Crown of splendor in the Lord 's hand, a royal diadem in the hand of your God.
[ترجمه گوگل]تاج جلال در دست خداوند، تاج سلطنتی در دست خدای تو
[ترجمه ترگمان]تاج افتخار در دست لرد، تاج سلطنتی در دست خداست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thou shalt also be a crown of glory in the hand of the LORD, and a royal diadem in the hand of thy God.
[ترجمه گوگل]تو نیز در دست خداوند تاج جلال و در دست خدایت تاج سلطنتی خواهی بود
[ترجمه ترگمان]همچنین تاج افتخار در دست خداست و تاج سلطنتی در دست خداست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Already her person was buried; only the fair young head and the diadem of white roses around it were still visible to the pitying heavens; and, last of all, was visible one white marble arm.
[ترجمه گوگل]قبلاً شخص او دفن شده بود فقط سر جوان زیبا و گل رز سفید در اطراف آن هنوز برای آسمان های ترحم آور قابل مشاهده بود و آخر از همه، یک بازوی مرمر سفید قابل مشاهده بود
[ترجمه ترگمان]هنوز او را به خاک سپرده بودند؛ تنها سر زیبای جوان و نیم تاج گل های سفید در اطراف آن هنوز دیده می شد که بر آسمان می سوزد؛ و آخرین چیزی که از همه چیز دیده می شد، یک دست مرمر سفید دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تارک (اسم)
apex, tiara, diadem, vertex

نیم تاج (اسم)
diadem, coronet

دیهیم (اسم)
diadem, corymb

سربند یا پیشانی بند پادشاهان (اسم)
diadem

انگلیسی به انگلیسی

• crown; decorative wreath; item that decorate like a crown
a diadem is a small crown with precious stones in it.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Crown 👑
🔍 مترادف: Tiara
✅ مثال: The queen wore a stunning diadem during the coronation

بپرس