diaby

پیشنهاد کاربران

دای بی / دی بی
🔸 معادل فارسی:
نوزاد دیابتی / کودک مبتلا به دیابت
در زبان محاوره ای:
بچه ی دیابتی، کوچولوی قنددار، نوزاد با دیابت
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( پزشکی – توصیفی ) :**
کودک یا نوزادی که با دیابت نوع ۱ یا نوع دیگر تشخیص داده شده و نیاز به مراقبت پزشکی مداوم داره
مثال: She’s a Diaby—diagnosed at 18 months.
اون یه دیابی ـه—در ۱۸ ماهگی تشخیص داده شد.
2. ** ( فرهنگی – حمایتی ) :**
اصطلاحی غیررسمی و محبت آمیز برای اشاره به کودکان دیابتی، با هدف ایجاد حس تعلق، همدلی، و قدرت
مثال: Diabies are tiny warriors.
دیابی ها جنگجویان کوچکن.
3. ** ( اجتماعی – هویت ساز ) :**
در جوامع دیابتی، گاهی برای ساختن هویت مشترک، کمپین های آگاهی، یا حمایت از خانواده ها استفاده می شه
مثال: The Diaby community is growing stronger.
جامعه ی دیابی ها داره قوی تر می شه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
diabetic baby – child with diabetes – type 1 toddler – insulin - dependent infant