diabetic

/ˌdaɪəˈbetɪk//ˌdaɪəˈbetɪk/

معنی: دولابی، مبتلا یا وابسته بمرض قند
معانی دیگر: وابسته به مرض قند، مبتلا یا وابسته بمر­ قند

جمله های نمونه

1. Phil's a diabetic and has to inject himself with insulin every day.
[ترجمه گوگل]فیل دیابتی است و باید هر روز به خود انسولین تزریق کند
[ترجمه ترگمان]فیل یک دیابتی است و هر روز به خودش انسولین تزریق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The hospital has a diabetic clinic.
[ترجمه گوگل]این بیمارستان دارای کلینیک دیابت است
[ترجمه ترگمان]بیمارستان دارای کلینیک دیابتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is being treated at a special diabetic clinic.
[ترجمه گوگل]او در یک کلینیک ویژه دیابت تحت درمان است
[ترجمه ترگمان]او در حال درمان در یک کلینیک دیابت ویژه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As a diabetic she was accustomed to the occasional hypoglycaemic attack.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک دیابتی به حملات گاه به گاه هیپوگلیسمی عادت کرده بود
[ترجمه ترگمان]به عنوان دیابتی اون به گاه حمله hypoglycaemic عادت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was diagnosed a diabetic when he was 6
[ترجمه گوگل]در 6 سالگی تشخیص داده شد که دیابت دارد
[ترجمه ترگمان]او در سن ۶ سالگی مبتلا به دیابت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He found her in a diabetic coma.
[ترجمه گوگل]او را در کمای دیابتی یافت
[ترجمه ترگمان] اون رو توی یه کمای دیابتی پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Severe lipaemia in an undiagnosed diabetic will usually resolve with the institution of insulin therapy and effective diabetic control.
[ترجمه گوگل]لیپمی شدید در یک دیابتی تشخیص داده نشده معمولاً با انسولین درمانی و کنترل موثر دیابت برطرف می شود
[ترجمه ترگمان]تشخیص بیماری مزمن معمولا با موسسه درمان انسولین و کنترل موثر دیابتی حل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All three diabetic patients had a satisfactory outcome despite the fact that one of them has severe autonomic neuropathy.
[ترجمه گوگل]هر سه بیمار دیابتی علیرغم اینکه یکی از آنها نوروپاتی شدید اتونوم دارد، نتیجه رضایت بخشی داشتند
[ترجمه ترگمان]هر سه بیمار دیابتی نتیجه رضایت بخشی دارند، با وجود این که یکی از آن ها ناخوشی مستقل خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A new patient attends the diabetic clinic and is informed that he has diabetes.
[ترجمه گوگل]یک بیمار جدید به کلینیک دیابت مراجعه می کند و به او اطلاع می دهند که دیابت دارد
[ترجمه ترگمان]یک بیمار جدید در کلینیک دیابتی حضور دارد و مطلع است که دیابت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then the diabetic had suffered a hypoglycaemic attack.
[ترجمه گوگل]سپس دیابتی دچار حمله هیپوگلیسمی شده بود
[ترجمه ترگمان]پس از آن بیماری دیابتی دچار حمله شدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He became diabetic during childhood.
[ترجمه گوگل]او در کودکی به دیابت مبتلا شد
[ترجمه ترگمان]او در دوران کودکی دیابت یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Vet says she could be diabetic.
[ترجمه گوگل]دامپزشک می گوید ممکن است دیابتی باشد
[ترجمه ترگمان]دامپزشک میگه میتونه دیابت داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was a diabetic and hadn't taken any insulin with her.
[ترجمه گوگل]او دیابتی بود و هیچ انسولینی با خود نخورده بود
[ترجمه ترگمان]او دیابتی بود و به او انسولین نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It remains to be established whether in diabetic patients gall bladder motility is dependent on actual serum glucose concentrations.
[ترجمه گوگل]هنوز مشخص نیست که آیا حرکت کیسه صفرا در بیماران دیابتی به غلظت واقعی گلوکز سرم بستگی دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]ثابت شده است که در بیماران دیابتی بیماران دیابتی به غلظت های گلوکز خون سرم وابسته است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A diabetic, she spent two days in the hospital last week when stress sent her blood pressure rocketing.
[ترجمه گوگل]او که یک دیابتی بود، هفته گذشته دو روز را در بیمارستان گذراند که استرس فشار خون او را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]مبتلا به دیابت، او هفته گذشته دو روز را در بیمارستان گذراند که استرس شدیدی بر سر وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دولابی (صفت)
diabetic

مبتلا یا وابسته بمرض قند (صفت)
diabetic

انگلیسی به انگلیسی

• one suffering from diabetes (disease characterized by an impaired ability to metabolize sugar)
of or relating to diabetes (disease characterized by an impaired ability to metabolize sugar); intended for use by a diabetic
a diabetic is a person who suffers from diabetes. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...an elderly man with a diabetic condition.

پیشنهاد کاربران

دیابتی
در علم ترمودینامیک این لغت به معنای شاخص مرتبط با انتقال انرژی حرارت یا انتقال گرمایی است مانند جریان مرتبط با انتقال گرمایی. ( انتقال انرژی گرمایی بین داخل و خارج سیستم صورت می گیرد )

بپرس