dexterity

/dekˈsterəti//ˌdekˈsterɪti/

معنی: چابکی، مهارت، چالاکی، تردستی، زبر دستی، سبکدستی
معانی دیگر: چیره دستی

جمله های نمونه

1. manual dexterity
مهارت یدی

2. the dexterity of that violin player
چیره دستی آن نوازنده ی ویولن

3. i marveled at his dexterity
از مهارت (زبردستی) او در شگفتی بودم.

4. he conducted the negotiations with utmost dexterity
او مذاکرات را با نهایت زبردستی انجام داد.

5. he was a carpenter and practiced his craft with dexterity
او نجار بود و حرفه اش را با مهارت دنبال می کرد.

6. I'm your inferior in manual dexterity.
[ترجمه گوگل]من از نظر مهارت و مهارت دستی پایین تر از شما هستم
[ترجمه ترگمان]من با مهارت و چابکی خاص تو هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dexterity comes by experience.
[ترجمه فواد بهمنی] مهارت با تجربه بدست می آید.
|
[ترجمه گوگل]مهارت از تجربه حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]Dexterity تجربه به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He caught the ball with great dexterity.
[ترجمه گوگل]او با مهارت زیادی توپ را گرفت
[ترجمه ترگمان]با زبردستی توپ را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Video games demand great manual dexterity.
[ترجمه گوگل]بازی های ویدیویی به مهارت دستی بالایی نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]بازی های ویدیویی خواستار مهارت دستی عالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't have the dexterity for juggling.
[ترجمه فواد بهمنی] من زبردستی برای شعبده بازی را ندارم.
|
[ترجمه گوگل]من مهارت شعبده بازی را ندارم
[ترجمه ترگمان]من تردستی با تردستی را بلد نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You need manual dexterity to be good at video games.
[ترجمه گوگل]برای اینکه در بازی های ویدیویی خوب باشید، به مهارت دستی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]تو به تردستی دستی نیاز داری که توی بازی های ویدیویی خوب باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She handled the discussion with dexterity.
[ترجمه گوگل]او بحث را با مهارت اداره کرد
[ترجمه ترگمان]او با چابکی بحث را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A juggler needs great dexterity.
[ترجمه گوگل]یک شعبده باز به مهارت زیادی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]شعبده بازی به تردستی بسیار احتیاج دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Computer games can improve children's manual dexterity .
[ترجمه گوگل]بازی های رایانه ای می توانند مهارت دستی کودکان را بهبود بخشند
[ترجمه ترگمان]بازی های کامپیوتری می توانند چالاکی دستی کودکان را بهبود بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The device acquires a high degree of dexterity.
[ترجمه گوگل]این دستگاه از مهارت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]دستگاه با مهارت بالایی دست به دست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چابکی (اسم)
celerity, activity, agility, dexterity, alacrity, legerity, adroitness

مهارت (اسم)
skill, craft, address, agility, dexterity, proficiency, ingenuity, adroitness, deftness, artfulness, workmanship, knack, expertness

چالاکی (اسم)
agility, dexterity, legerity, adroitness, vivacity, pep, promptitude, vigilance

تردستی (اسم)
skill, agility, dexterity, swiftness, sleight, juggle, prestidigitation, facility, legerdemain, versatility, hocus-pocus, jugglery

زبر دستی (اسم)
skill, dexterity, proficiency, power, sleight

سبکدستی (اسم)
dexterity

انگلیسی به انگلیسی

• skill, adroitness, handiness, agility
dexterity is the skill of using your hands, or sometimes your mind, to do something well.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : dexterity
صفت ( adjective ) : dexterous
قید ( adverb ) : dexterously
چیره دستی
کارورزی، دست ورزی
مهارت ، چابکی، زبرزرنگی
زرنگی

بپرس