dewy

/ˈduːi//ˈdjuːɪ/

معنی: تازه، مرطوب، تر، تر کرده، شبنمدار، ژالهدار
معانی دیگر: ژاله پوش، شبنم زده، خیس، وابسته به ژاله، شبنمی، ژاله سان، ژاله مانند، (شعر قدیم) طراوتبخش، روح انگیز، ملایم و خوشایند

جمله های نمونه

1. a dewy lawn
چمن پوشیده از شبنم

2. her dewy tears
اشک های شبنم سان او

3. the dewy coolness of the evening
خنکی روحنواز شب

4. from noon to dewy eve
(جان میلتون) از نیمروز تا شبانگاه پر ژاله

5. The dewy woodland was solitary and still.
[ترجمه گوگل]جنگل شبنم، منزوی و ساکن بود
[ترجمه ترگمان]جنگل شبنم زده خلوت و بی حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can't be too dewy - eyed if you want to succeed.
[ترجمه Fariba] اگر میخواهی موفق شوی، نباید خیلی خوش باور و احساساتی باشی.
|
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید موفق شوید، نمی توانید خیلی شبنم دار باشید
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی موفق شوی، خیلی با چشم dewy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everything was dewy and peaceful and quiet.
[ترجمه گوگل]همه چیز شبنم بود و آرام و ساکت
[ترجمه ترگمان]همه چیز آرام و آرام و آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I get all dewy and misty-eyed when I read the Constitution.
[ترجمه گوگل]وقتی قانون اساسی را می خوانم کل شبنم و مه آلود می شوم
[ترجمه ترگمان]وقتی قانون اساسی رو خوندم، همه چیز dewy و مه گرفته گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Base notes are composed of dewy musk, vanilla, vetiver, and tonka bean.
[ترجمه گوگل]نت های پایه از مشک شبنم، وانیل، وتیور و دانه تونکا تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]یادداشت های پایه از مشک dewy، وانیل، vetiver و tonka تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How ability not so dewy - eyed person?
[ترجمه گوگل]چگونه توانایی نه چندان شبنم - چشم انسان؟
[ترجمه ترگمان]چه توانایی یه آدم چشم dewy؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The grass was dewy, the apples green and raw, but already fragrant.
[ترجمه گوگل]علف ها شبنم دار بودند، سیب ها سبز و خام بودند، اما از قبل معطر بودند
[ترجمه ترگمان]علف های شبنم زده و سیب ها زرد و خام بودند، اما از قبل خوشبو شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The coming musk - rose, full of dewy wine.
[ترجمه گوگل]مشک می آید - گل سرخ، پر از شراب شبنم
[ترجمه ترگمان]بوی مشک شراب، پر از شراب dewy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The person of not quite dewy - eyed person appeared psychological problem ~!
[ترجمه گوگل]شخص نه کاملاً شبنم چشم مشکل روانی ظاهر شد ~!
[ترجمه ترگمان]فرد با چشم dewy دچار مشکل روانی شده بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dewy woodland, as he threaded it, was solitary and still.
[ترجمه گوگل]جنگل شبنم، همانطور که او آن را نخ می کشید، منزوی و ساکن بود
[ترجمه ترگمان]جنگل dewy، همچنان که از آن عبور می کرد، تنها و بی حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تازه (صفت)
young, fresh, late, up-to-date, green, new, breezy, recent, dewy, new-fashioned, red-hot, neoteric

مرطوب (صفت)
humid, wet, sappy, moist, wettish, dank, dewy, dump

تر (صفت)
watery, humid, wet, soggy, moist, dewy, rainy

تر کرده (صفت)
dewy

شبنم دار (صفت)
dewy

ژاله دار (صفت)
dewy

انگلیسی به انگلیسی

• resembling dew, like dew; moist with dew; refreshing; simple, unsophisticated
something that is dewy is wet with dew.

پیشنهاد کاربران

شبنم دار، ژاله دار، ترکرده، مرطوب، تازه
wet with drops of dew

بپرس