devoutness


معنی: پارسایی، عبادت
معانی دیگر: دینداری

جمله های نمونه

1. Devoutness seems to have drawn the old satiric sting.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که عبادت نیش طنز قدیمی را کشیده است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد devoutness قدیمی satiric را کشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Those people who lifted up arms of sensation with dolorous hearts yearned for retaining a sentence of words from God with stretching devoutness .
[ترجمه گوگل]آن مردمی که با قلب‌های غم‌انگیز آغوش احساسی را برافراشتند، مشتاق حفظ جمله‌ای از کلام خدا با عبادت فراوان بودند
[ترجمه ترگمان]کسانی که دست های خود را با شور و شوق بلند کردند و در آرزوی حفظ کلام خداوند با devoutness دراز کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I tell thee, dear child, open thy heart to the pain, and it will do thee more good than if thou wert full of feeling and devoutness. --Tauler.
[ترجمه گوگل]به تو می گویم ای فرزند عزیز، دلت را به روی درد باز کن، و این برایت مفیدتر از این است که سرشار از احساس و عبادت باشی -- تاولر
[ترجمه ترگمان]عزیزم، من به تو می گویم، عزیزم، دل تو را به درد باز کن، و این تو را بیشتر از آن که تو احساس کنی و devoutness \"-\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These texts thus contain impressive artistic charm because of pain of the persistent, devoutness to their occupations and their desolate mood.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این متون دارای جذابیت هنری چشمگیر به دلیل درد مداوم، عبادت به مشاغل و حال و هوای متروک آنها هستند
[ترجمه ترگمان]این متون بدین ترتیب دارای جذابیت هنری چشمگیر به خاطر درده ای مداوم، پارسایی و پارسایی و خلق و خوی desolate خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was deified by the senate, while all men vied with one another to give him honour, and all extolled his devoutness, his mercy, his intelligence, and his righteousness.
[ترجمه گوگل]او توسط مجلس سنا خدایی شد، در حالی که همه مردم برای ارج نهادن به او با یکدیگر رقابت می‌کردند و همگی عبادت، رحمت، هوش و عدالت او را تمجید می‌کردند
[ترجمه ترگمان]او از مجلس سنا ساخته شده بود، در حالی که همه مردان با یکدیگر رقابت می کردند تا او را مفتخر کنند و همه extolled و رحمت خود و بخشش و بخشش او را تبلیغ می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In religion it must be the case that corresponding to every level of devoutness there is a form of expression that has no sense at a lower level.
[ترجمه گوگل]در دین باید چنین باشد که متناسب با هر مرتبه ای از عبادت، نوعی بیان وجود داشته باشد که در سطح پایین تر معنایی ندارد
[ترجمه ترگمان]در مذهب، باید موردی باشد که مطابق با هر سطحی از پارسایی، شکلی از بیان وجود دارد که هیچ حسی در سطح پایین تر ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The spirit of knight was the moral standard of the knight nobles during the Middle Ages including bravery, generosity, devoutness, the supreme sense of honor.
[ترجمه گوگل]روح شوالیه معیار اخلاقی اشراف شوالیه در قرون وسطی بود، از جمله شجاعت، سخاوت، عبادت، عالی ترین حس شرافت
[ترجمه ترگمان]روح پهلوان در قرون وسطی، از جمله شجاعت، جوانمردی، جوانمردی، devoutness و با عقل سلیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I tell thee, dear child, open thy heart to the pain, and it will do thee more good than if thou wert full of feeling and devoutness.
[ترجمه گوگل]به تو می گویم ای فرزند عزیز، دلت را به روی درد باز کن، و این برایت مفیدتر از این است که سرشار از احساس و عبادت باشی
[ترجمه ترگمان]عزیزم، من به تو می گویم، عزیزم، دل تو را به درد باز کن، و این تو را بیشتر از آن که تو احساس کنی و devoutness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارسایی (اسم)
abstemiousness, piety, devoutness, pietism

عبادت (اسم)
devoutness, service, worship, ministration, meditation, devotionalism, godliness, officiation

انگلیسی به انگلیسی

• reverence, piousness, devotion to religion; seriousness, intenseness

پیشنهاد کاربران

بپرس