devoured

/dɪˈvaʊər//dɪˈvaʊə/

(verb transitive) بلعیدن، فرو بردن، حریصانه خوردن

جمله های نمونه

1. curiosity devoured her
کنجکاوی سراپای وجودش را فرا گرفت.

2. he devoured the food on his plate
خوراک روی بشقابش را با ولع خورد.

3. the lion devoured the mouse
شیر موش را بلعید.

4. the building was devoured by fire
ساختمان در کام آتش فرو رفت.

انگلیسی به انگلیسی

• consumed violently; eaten up

پیشنهاد کاربران

بلعیدن
قورت دادن
I devoured books about English teaching
من کتابهای تدریس انگلیسی رو قورت دادم.
( devoured بلعیدم . . . از بس خوندم و مسلط شدم به صورت استعاره ای )

بپرس