devotee

/ˌdevəˈtiː//ˌdevəˈtiː/

معنی: پارسا، طرفدار، هواخواه، سالک، زاهد، مجاهد، فداکار، فدایی، جانسپار، مرید
معانی دیگر: دوستدار، بسیار مذهبی، فدایی دین، فناتیک، متعصب در دین، پیش مرگ، جانباز، مخلص

جمله های نمونه

1. a devotee of persian music
مرده ی موسیقی ایرانی

2. He's been a golf devotee for 25 years.
[ترجمه گوگل]او 25 سال از طرفداران گلف بوده است
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۲۵ سال یک فدایی زمین بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm a great devotee of jazz.
[ترجمه گوگل]من یک طرفدار بزرگ جاز هستم
[ترجمه ترگمان]من طرفدار پروپا قرص جاز هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a great devotee of the Prime Minister.
[ترجمه گوگل]او یکی از ارادتمندان بزرگ نخست وزیر است
[ترجمه ترگمان]او یک فدایی بزرگ نخست وزیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Carpenter is obviously a devotee of Britten'smusic.
[ترجمه گوگل]واضح است که آقای کارپنتر از طرفداران موسیقی بریتن است
[ترجمه ترگمان]آقای کارپنتر مشخصا طرفدار فدایی of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Garuda was not only a devotee of Vishnu, but a divinity in its own right.
[ترجمه گوگل]گارودا نه تنها از جانبازان ویشنو بود، بلکه در نوع خود یک الوهیت بود
[ترجمه ترگمان]گارودا \"نه تنها طرفدار Vishnu of\" بلکه یک الهه در اختیار خودش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perhaps you already are an online devotee, a chatroom habitue.
[ترجمه گوگل]شاید شما در حال حاضر یک جانباز آنلاین، یک عادت چت روم باشید
[ترجمه ترگمان]شاید شما قبلا یک فدایی به نام a habitue هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's a devotee of old Hollywood movies.
[ترجمه گوگل]او از طرفداران فیلم های قدیمی هالیوود است
[ترجمه ترگمان]او یک فدایی فیلم های قدیمی هالیوودی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Being a Madonna devotee has always involved having a selective memory.
[ترجمه گوگل]فدایی مدونا بودن همیشه شامل داشتن حافظه انتخابی بوده است
[ترجمه ترگمان]یک فدایی \"مدونا\" همیشه دارای داشتن حافظه انتخابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Urquhart, a rich devotee of the arts, made generous donations to the museum.
[ترجمه گوگل]اورکوهارت، یکی از طرفداران ثروتمند هنر، کمک های سخاوتمندانه ای به موزه کرد
[ترجمه ترگمان]Urquhart، یکی از مریدان غنی هنر، کمک های سخاوتمندانه ای به این موزه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A devotee for the past 20 years, she teaches yoga to disabled children.
[ترجمه گوگل]او که در 20 سال گذشته فداکار است، یوگا را به کودکان معلول آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]او در ۲۰ سال گذشته یک فدایی به کودکان معلول درس می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A devotee to sensuous and luxurious living; an epicure.
[ترجمه گوگل]یک جانباز برای زندگی پر احساس و مجلل یک حماسه
[ترجمه ترگمان]یک فدایی به زندگی sensuous و لوکس؛ یک epicure
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. God shows His Grace to the devotee by manifesting as His Guru.
[ترجمه گوگل]خداوند فیض خود را با ظاهر شدن به عنوان مرشد خود به عابد نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]خداوند با نشان دادن guru او، Grace را به devotee نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Vinous drink, however, had no greater devotee than Chief Justice John Marshall.
[ترجمه گوگل]با این حال، نوشیدنی وینوس، عابدتر از جان مارشال، رئیس قاضی نبود
[ترجمه ترگمان]با این حال، نوشیدنی vinous از رئیس دادگستری جان مارشال بزرگ تر نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. "For us, it's just fun," said avian devotee Fred Bird, a past president of the Washington Ornithological Society who studies the little band of parakeets.
[ترجمه گوگل]«فرد برد» از جانبازان پرندگان، رئیس سابق انجمن پرنده شناسی واشنگتن که گروه کوچک طوطی ها را مطالعه می کند، گفت: «برای ما، این فقط سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]avian avian، رهبر سابق انجمن Ornithological واشنگتن که گروه کوچک of را مطالعه می کند، گفت: \" برای ما فقط سرگرمی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارسا (اسم)
abstemious person, devotee, pietist, pious person, votary

طرفدار (اسم)
devotee, advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, bigot, disciple, zealot, governor, sovereign, henchman

هواخواه (اسم)
devotee, adherent, aficionado, disciple, enthusiast

سالک (اسم)
devotee, disciple, aleppo boil, wayfarer, mystic, traveler

زاهد (اسم)
ascetic, devotee, votary, anchoret, anchorite, eremite

مجاهد (اسم)
devotee, warrior, champion, hero, zealot

فداکار (اسم)
devotee

فدایی (اسم)
devotee, volunteer, zealot

جانسپار (اسم)
devotee, devotion

مرید (اسم)
devotee, disciple, henchman

انگلیسی به انگلیسی

• follower, adherent; zealot, fanatic
a devotee of a subject or activity is someone who is very enthusiastic about it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : devote
✅️ اسم ( noun ) : devotion / devotee / devotedness
✅️ صفت ( adjective ) : devoted / devotional
✅️ قید ( adverb ) : devotedly / devotionally
سرسپرده
Devote : اختصاص دادن - فدا کردن
Devotee : فدایی - مخلص - جانباز
دِ وُتی ( دی ❌ )
دِ وُت
جان نثار
مرید، طرفدار

بپرس