devolution

/ˌdevəˈluːʃn̩//ˌdiːvəˈluːʃn̩/

معنی: واگذاری، انحطاط، انتقال، فساد تدریجی، نزول، تفویض اختیارات
معانی دیگر: از مرحله ای به مرحله ی دیگر رفتن، تفویض، محول سازی، سپارش، واسپارش، (در اصل) واچرخش، به پایین غلتیدن، وافرگشت، انتقال پشت در پشت، تفوی­ اختیارات

جمله های نمونه

1. the devolution of duties in an organization
تفویض مسئولیت ها در یک سازمان

2. the devolution of the crown to the next in line
انتقال تاج و تخت به وارث بعدی

3. None the less, as Miller reminds us, devolution does not mean absolute separation from Westminster and the creation of independent new nations.
[ترجمه گوگل]با این حال، همانطور که میلر به ما یادآوری می کند، تفویض اختیار به معنای جدایی مطلق از وست مینستر و ایجاد کشورهای مستقل جدید نیست
[ترجمه ترگمان]همانطور که میلر به ما یادآوری می کند، تفویض اختیارات به معنای جدا شدن مطلق از وستمینستر و ایجاد کشورهای مستقل مستقل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Plans for devolution have been exchanged, but have hardly been considered by the other side.
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای واگذاری رد و بدل شده است، اما به سختی توسط طرف مقابل مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]طرح ها برای تفویض اختیارات مبادله شده اند، اما به سختی در نظر گرفته نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some Area Board chairmen pressed for increased devolution to them on matters such as labour relations or generation.
[ترجمه گوگل]برخی از روسای هیئت منطقه برای افزایش واگذاری اختیارات به آنها در موضوعاتی مانند روابط کار یا تولید فشار می آوردند
[ترجمه ترگمان]برخی از روسای هیات های نمایندگی برای افزایش تفویض اختیارات به آن ها در مورد مسائلی مانند روابط کاری یا نسل، اصرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If Alexander has a central theme, it is devolution.
[ترجمه گوگل]اگر اسکندر موضوع محوری داشته باشد، تفویض اختیار است
[ترجمه ترگمان]اگر الکساندر یک موضوع مرکزی داشته باشد، این تفویض اختیارات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr Mason believes this sort of devolution will bring higher returns.
[ترجمه گوگل]آقای میسون معتقد است که این نوع واگذاری بازدهی بالاتری را به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]آقای می سن بر این باور است که این نوع تفویض اختیارات، بازده بالاتری را به همراه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The history of devolution has been a chequered one in our country, perhaps since the second world war.
[ترجمه گوگل]تاریخ تفویض اختیار در کشور ما، شاید از زمان جنگ جهانی دوم، تاریخ شطرنجی بوده است
[ترجمه ترگمان]تاریخ تفویض اختیارات، شاید در کشور ما، شاید از زمان جنگ جهانی دوم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One form of horizontal devolution has been a feature of the constitution of the United Kingdom for centuries.
[ترجمه گوگل]یکی از اشکال تفویض اختیارات افقی از ویژگی های قانون اساسی بریتانیا برای قرن ها بوده است
[ترجمه ترگمان]یک شکل تفویض اختیارات افقی یکی از ویژگی های قانون اساسی پادشاهی متحده برای قرن ها بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The educational measures provided for the devolution of responsibility from the federal government to the state and local authorities.
[ترجمه گوگل]اقدامات آموزشی برای واگذاری مسئولیت از دولت فدرال به مقامات ایالتی و محلی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]معیارهای آموزشی برای تفویض اختیارات دولت فدرال به دولت و مقامات محلی فراهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once elected, they would negotiate for greater devolution.
[ترجمه گوگل]پس از انتخاب، آنها برای تفویض اختیارات بیشتر مذاکره خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]زمانی که انتخاب شوند، برای تفویض اختیارات بیشتر مذاکره خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The devolution programme of Wahid's administration may also be thrown into doubt.
[ترجمه گوگل]برنامه تفویض اختیارات دولت وحید نیز ممکن است مورد تردید قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]برنامه تفویض اختیارات در وحید ممکن است به شک انداخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With demands for devolution resurfacing, this problem is unlikely to go away in the foreseeable future.
[ترجمه گوگل]با مطرح شدن مجدد تقاضاها برای واگذاری اختیارات، بعید است که این مشکل در آینده قابل پیش بینی برطرف شود
[ترجمه ترگمان]با نیاز به ظهور مجدد تفویض اختیارات، بعید است که این مشکل در آینده نزدیک از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It says devolution, the Good Friday peace agreement and globalisation have undermined the notion of Britishness.
[ترجمه گوگل]می گوید تفویض اختیارات، توافقنامه صلح جمعه خوب و جهانی شدن مفهوم بریتانیایی بودن را تضعیف کرده است
[ترجمه ترگمان]او می گوید که تفویض اختیارات، توافقنامه صلح روز جمعه خوب و جهانی شدن، مفهوم of را تضعیف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگذاری (اسم)
abandon, surrender, assignment, transfer, cession, submission, abandonment, resignation, demission, condescension, assignation, devolution, bail, conveyance

انحطاط (اسم)
decline, decadence, downfall, devolution, downhill, slough, chute, degeneration, degeneracy, retrogradation

انتقال (اسم)
transfer, shunt, transmission, transmittance, transmittal, shift, devolution, turnover, transportation, conveyance, transition, conductance, conduction, remittance, reassignment, remitment, transmittancy

فساد تدریجی (اسم)
erosion, corrosion, devolution

نزول (اسم)
discount, devolution, fall, descent, downturn, fall-off

تفویض اختیارات (اسم)
devolution

انگلیسی به انگلیسی

• transference of authority; act of conferring a right to a successor; degeneration (biology)
devolution is the transfer of authority or power from a central government or organization to local governments or smaller organizations.

پیشنهاد کاربران

افول
the moving of power or responsibility from a main organization to a lower level, or from a central government to a local government
انتقال قدرت یا مسئولیت از یک سازمان اصلی به سطح پایین تر یا از یک دولت مرکزی به یک دولت محلی
...
[مشاهده متن کامل]

در علوم سیاسی به واگذاری قانونی بخشی از اختیارات حکومت مرکزی یک کشور به حکومت های محلی و منطقه ای نظیر فرمانداری ها و استانداری ها، اصطلاحاً قدرت سپاری گفته می شود. قدرت سپاری معمولاً در حوزه مالی صورت می گیرد به این معنی که اداره بخش هایی از بودجه که پیش از آن از سوی دولت مرکزی انجام می شد به گردانندگان منطقه ای واگذار می گردد. قدرت سپاری هم چنین گاه در حوزه قانون گذاری صورت می گیرد و در پی آن به فرمانداری ها یا استانداری ها و غیره اختیارات بیشتری برای وضع قوانین مربوط به منطقه خود داده می شود.
انجام قدرت سپاری در راستای تمرکززدایی از حکومت متمرکز صورت می گیرد و معمولاً پاسخی است به درخواست های حکومت های محلی برای دریافت خودگردانی بیشتر.
The majority of people in the province are in favour of devolution.
The Solomon Islands is a constitutional monarchy with substantial devolution of power to provincial governments.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/devolution
تنزل
فروکاستن
devolution ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: قدرت سپاری
تعریف: واگذاری قدرت از حکومت مرکزی به یک نهاد حکومتی محلی
وافرگردیدن/وافرگشتن
تفویض اختیار و انتقال قدرت یا اقتدار از یک دولت بابک سازمان مرکزی دولتهای محلی یا سازمانها ی کوچکتر نظیر تفویض اختیار و انتقال قدرت به ولز، اسکاتلند، و ایرلند

بپرس