device

/dɪˈvaɪs//dɪˈvaɪs/

معنی: اندیشه، دستگاه، اسباب، اختراع، شعار، شیوه
معانی دیگر: (هرچیز که تمهید و تدبیر و طرح شده باشد) نقشه، تدبیر، طرح، حقه، ترفند، شگرد، ابزار، (هنر و ادبیات) صنعت، فن، نقش تزیینی، نقش به همراه شعار (به ویژه نشان های نجابت خانوادگی)، آرم، نهاد، تمهید

جمله های نمونه

1. the device is actuated by a button
دستگاه با دکمه ای به کار می افتد.

2. the device will buffer against shocks
این اسباب اثر تکان شدید را خنثی می کند.

3. this device filters out the milks impurities
این دستگاه ناخالصی های شیر را می گیرد.

4. this device is a carrier of secret messages
این وسیله رسانگر پیام های سری است.

5. this device scans the price and issues a receipt
این دستگاه قیمت را می خواند و رسید صادر می نماید.

6. a handy device
وسیله ی بی دردسر

7. a mnemonic device
وسیله ی یادآور

8. a new device for tracking enemy missiles
اسباب جدید برای ردیابی موشک های دشمن

9. a subtle device
یک ابزار ظریف

10. an electrical device
دستگاه برقی

11. an ingenious device
وسیله (یا ابزار) ابتکاری

12. the homing device in a missile
ابزار هدفیاب موشک

13. an explosive device
بمب،دستگاه یا وسیله ی منفجر شونده

14. a telephone is a device for long-distance conversation
تلفن اسبابی است برای مکالمه از راه دور.

15. commercial advertising is a device for stimulating sales
تبلیغ بازرگانی وسیله ای است برای افزایش فروش.

16. norooz trips are a device to avoid the norooz formalities
سفر نوروزی تدبیری است برای فرار از تشریفات نوروز.

17. the potential uses of this new device
کاربردهای بالقوه ی این اسباب

18. The device was defused by army bomb disposal experts.
[ترجمه گوگل]این دستگاه توسط کارشناسان خنثی سازی بمب ارتش خنثی شد
[ترجمه ترگمان]این وسیله توسط کارشناسان خنثی سازی بمب ارتش خنثی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The device automatically disconnects the ignition.
[ترجمه گوگل]دستگاه به طور خودکار جرقه را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]دستگاه به طور خودکار احتراق را قطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Bomb disposal experts exploded the device under controlled conditions.
[ترجمه گوگل]کارشناسان خنثی سازی بمب دستگاه را تحت شرایط کنترل شده منفجر کردند
[ترجمه ترگمان]کارشناسان خنثی سازی بمب این وسیله را تحت شرایط کنترل شده منفجر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. France is expected to detonate its first nuclear device in the next few days.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود فرانسه اولین دستگاه هسته ای خود را در چند روز آینده منفجر کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که فرانسه اولین دستگاه هسته ای خود را در چند روز آینده منفجر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. This portable device enables deaf people to telephone the hospital by typing a message instead of speaking.
[ترجمه گوگل]این دستگاه قابل حمل به افراد ناشنوا این امکان را می دهد تا با تایپ پیام به جای صحبت کردن، با بیمارستان تماس بگیرند
[ترجمه ترگمان]این دستگاه قابل حمل، افراد ناشنوا را قادر می سازد که با تایپ کردن یک پیغام به جای صحبت کردن، به بیمارستان تلفن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Feminism is simply another device to ensnare women.
[ترجمه گوگل]فمینیسم ابزار دیگری برای به دام انداختن زنان است
[ترجمه ترگمان]فمینیسم نیز یک وسیله دیگر برای دام کردن زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The device was thrown at an army patrol but failed to explode.
[ترجمه گوگل]این دستگاه به سمت یک گشت ارتش پرتاب شد اما منفجر نشد
[ترجمه ترگمان]دستگاه روی یک گشت نظامی پرتاب شد اما شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The television receiver is an electronic device.
[ترجمه گوگل]گیرنده تلویزیون یک وسیله الکترونیکی است
[ترجمه ترگمان]گیرنده تلویزیون یک ابزار الکترونیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندیشه (اسم)
deliberation, opinion, reflection, thought, anxiety, worry, idea, solicitude, notion, device, meditation, plan, reflexion, mentality

دستگاه (اسم)
apparatus, set, appurtenance, device, machine, system, machinery, plant, mechanism

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

اختراع (اسم)
artifice, fiction, device, appliance, invention, contraption, contrivance, figment, mintage

شعار (اسم)
slogan, motto, emblem, device, banner, standard

شیوه (اسم)
pace, style, device, method, technique, habitude

تخصصی

[شیمی] وسیله، اسباب، دستگاه، ابزار
[عمران و معماری] فزاره
[کامپیوتر] وسیله ابزار دستگاه .
[برق و الکترونیک] قطعه، وسیله اصطلاحی برای یک جزء یا محصول الکترونیکی، الکتریکی، یا مکانیکی که در صورت تفکیک بیشتر آن ،عمل طبیعی خود را انجام نخواهد داد. نمونه ی قطعات الکترونیکی عبارت اند از مقاومت، خازن، ترانسفورمر، رله، کلید، دیود، ترانزیستور، مدار مجتمع، و نمایشگر ال سی دی . - وسیله، قطعه
[نساجی] وسیله - اسباب
[ریاضیات] وسیله، اسباب، شیوه، آلت، دستگاه، خار، ضامن، نقشه، قطعه، طرح

انگلیسی به انگلیسی

• apparatus; trick, scheme; hardware component which can send or receive data (computers)
a device is an object that has been made or built for a particular purpose, for example for recording or measuring something.
a device is also a method of achieving something.
if you leave someone to their own devices, you leave them alone to do as they wish.

پیشنهاد کاربران

1. ابزار. وسیله. دستگاه 2. حقه. ترفند. تمهید. تدبیر 3. نشان. علامت. ارم 4. ( معانی بیان ) فن. صنعت
مثال:
a device for measuring pressure
یک وسیله و ابزار برای اندازه گیری فشار
an ingenious legal device
یک ترفند و تمهید قانونی هوشیارانه
دستگاه، وسیله
مثال: The new device helps people monitor their heart rate.
این دستگاه جدید به افراد کمک می کند تا ضربان قلب خود را نظارت کنند.
device: وسیله
روش شیوه راهکار ابزار وسیله
الکترونیک : افزاره
بمب یا مواد انفجاری دیگر
ابزار
device ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: افزاره
تعریف: [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] هر دستگاه یا جزء دیگری که به رایانه متصل شود|||[علوم مهندسی] وسیله‏ای که برای انجام عملی خاص طراحی و ساخته شده باشد|||متـ . ابزار 2
وسیله. دستگاه. ابزار. Tool
tool
( به صورت جمع )
تجهیزات، وسایل.
Explosive devices تجهیزات انفجاری
دستگاه
اسباب
وسیله
یک قطعه که یک کار مشخص را انجام می دهد
حیله _ ترفند
دستگاه 😉😉
نقشه برای رسیدن به چیزی
noun a simple tool or piece of equipment that is made to do a job
راهکار
شیوه ، روش
همزن برقی
وسیله ی برقی
دستگاه
وسیله
دستگاهی که برای کارهایی خاص تولید میشود و توسط عام مورد استفاده قرار میگیرد .
قسمتی از تجهیزات، وسیله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس