deviation

/ˌdiviˈeɪʃn̩//ˌdiːvɪˈeɪʃn̩/

معنی: انحراف، ضلالت، انحراف جنسی
معانی دیگر: (به ویژه در امور اخلاقی و سیاسی) کج روی، گمراهی، کژراهی، کج تابی، دژرهی، (آمار) کیبش، (به ویژه در مورد قطب نما) کژ نمایی (انحراف عقربه ی قطب نما در اثر نیروی مغناطیسی کشتی و غیره)

جمله های نمونه

1. deviation of random variable
انحراف (کیبش) کمیت تصادفی

2. lateral deviation
انحراف کنارین

3. mean deviation
میانگین کیبش (یا انحراف)

4. quartile deviation
انحراف چارکی

5. sexual deviation
کژروی جنسی،انحراف جنسی

6. standard deviation
انحراف استانده

7. There was little deviation from his usual routine.
[ترجمه گوگل]انحراف کمی از روال معمول او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]هیچ انحراف از روال معمول او وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There must be no deviation from the normal procedure.
[ترجمه گوگل]هیچ انحرافی از رویه عادی نباید وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ انحرافی از روال عادی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The deviation made by the wind could be straightened by the computer.
[ترجمه گوگل]انحراف ایجاد شده توسط باد می تواند توسط کامپیوتر صاف شود
[ترجمه ترگمان]انحراف حاصل از باد می تواند توسط کامپیوتر صاف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any deviation from the party's faith is seen as betrayal.
[ترجمه گوگل]هرگونه انحراف از ایمان حزبی خیانت محسوب می شود
[ترجمه ترگمان]هر گونه انحراف از ایمان حزب به عنوان خیانت دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Notice that the deviation of a real gas from ideal gas behaviour is more pronounced at high pressures.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که انحراف یک گاز واقعی از رفتار گاز ایده آل در فشارهای بالا بارزتر است
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که انحراف یک گاز واقعی از رفتار گاز ایده آل بیشتر در فشارهای بالا مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Deviation is managed and progressively denied by continual renegotiation of the social reality against which it is set off.
[ترجمه گوگل]انحراف با مذاکره مجدد مستمر در مورد واقعیت اجتماعی که در برابر آن قرار گرفته مدیریت می شود و به تدریج انکار می شود
[ترجمه ترگمان]deviation به طور تدریجی توسط مذاکره مجدد دایمی از واقعیت اجتماعی که در آن تنظیم شده است رد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mean and standard deviation of normally distributed results are shown; otherwise median and range are given.
[ترجمه گوگل]میانگین و انحراف استاندارد نتایج به طور معمول توزیع شده نشان داده شده است در غیر این صورت میانه و دامنه داده می شود
[ترجمه ترگمان]میانگین و انحراف استاندارد معمولا نتایج توزیع شده نشان داده می شود؛ در غیر این صورت میانه و میانه داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The smallest deviation might snowball and produce a wobbly vertical ridge when the whole wall was complete.
[ترجمه گوگل]کوچکترین انحراف ممکن است با گلوله برفی و ایجاد یک خط الراس عمودی متزلزل هنگامی که کل دیوار کامل شود
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین انحراف ممکن است گلوله برفی باشد و یک صخره عمودی لرزان را وقتی که کل دیوار کامل شود، تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the areas it controls, any deviation from the public morality it tolerates is ruthlessly punished.
[ترجمه گوگل]در مناطق تحت کنترل خود، هرگونه انحراف از اخلاق عمومی که تحمل می کند، بی رحمانه مجازات می شود
[ترجمه ترگمان]در مناطقی که آن کنترل ها را کنترل می کند، هر گونه انحراف از اخلاق عمومی، آن را بی رحمانه مجازات می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

ضلالت (اسم)
deviation, aberration, loss, straying, error, perdition, ruin, doom

انحراف جنسی (اسم)
deviation

تخصصی

[شیمی] انحراف
[عمران و معماری] انحراف
[برق و الکترونیک] انحراف 1. اختلاف بین مقدار واقعی متغیر کنترل شونده و مقدار مطلوب تنظیم شده . 2. Frequency deviation.
[مهندسی گاز] انحراف، خطا
[بهداشت] انحراف
[صنعت] انحراف
[نساجی] انحراف
[ریاضیات] انحراف
[پلیمر] انحراف
[آمار] انحراف

انگلیسی به انگلیسی

• act of deviating; aberration, abnormality; divergence
deviation is a difference in behaviour or belief from what people consider to be normal or acceptable.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Anomaly
🔘 Deviation
🔘 Divergence
🔘 Irregularity
🔘 Oddity
🔘 Abnormality
🔘 Aberration
✅ Definition:
👉 Something that is different from what is normal or expected.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deviate
✅️ اسم ( noun ) : deviousness / deviation / deviant / deviance deviancy / deviationism
✅️ صفت ( adjective ) : devious / deviant / deviable / deviational
✅️ قید ( adverb ) : deviously
✍ توضیح: The action of departing from an established course or norm ↩️
🔍 مترادف: Departure
✅ مثال: His deviation from the standard procedure caused confusion during the project.
روی گردانی
ناهم خوانی
انحراف
تحریف
انحراف
تغییر انحرافی
اعوجاج
تخلف
قضازدایی
standard deviation
انحراف از معیار
انحراف
آمار:انحراف معیار
جابجایی
تخطی، انحراف، کج روی، دوری ( از مسیر، روش اصلی ) ، انحراف از معیار
مفهوم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس