developing country

جمله های نمونه

1. The laws of the developing country were assimilated to those of the developed country.
[ترجمه گوگل]قوانین کشور در حال توسعه با قوانین کشور توسعه یافته یکسان شد
[ترجمه ترگمان]قوانین کشور در حال توسعه با کشورهای پیشرفته آشنا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In a developing country, however, a number of additional nuances may exacerbate these issues.
[ترجمه گوگل]با این حال، در یک کشور در حال توسعه، تعدادی از تفاوت های ظریف اضافی ممکن است این مسائل را تشدید کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود در یک کشور در حال توسعه، ممکن است تعدادی از نکات ظریف و ظریف ممکن است این مسائل را تشدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Meanwhile, what does a developing country look like?
[ترجمه گوگل]در این میان، یک کشور در حال توسعه چگونه به نظر می رسد؟
[ترجمه ترگمان]در عین حال، یک کشور در حال توسعه چگونه به نظر می رسد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For a developing country in particular this might be a desirable outcome in the case of non-essential goods.
[ترجمه گوگل]به ویژه برای یک کشور در حال توسعه، این ممکن است یک نتیجه مطلوب در مورد کالاهای غیر ضروری باشد
[ترجمه ترگمان]برای یک کشور در حال توسعه به طور خاص ممکن است نتیجه مطلوبی در مورد کالاهای غیر ضروری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. China is a socialist country, and a developing country as well.
[ترجمه گوگل]چین یک کشور سوسیالیستی و همچنین یک کشور در حال توسعه است
[ترجمه ترگمان]چین یک کشور سوسیالیست است و یک کشور در حال توسعه نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This principle helps the developing country members, including the least developed country members among them, easily participate in the world trade system.
[ترجمه گوگل]این اصل به کشورهای در حال توسعه، از جمله کشورهای کمتر توسعه یافته در میان آنها کمک می کند تا به راحتی در سیستم تجارت جهانی مشارکت کنند
[ترجمه ترگمان]این اصل به کشورهای در حال توسعه کمک می کند، از جمله حداقل اعضای کشور توسعه یافته در میان آن ها، به راحتی در سیستم تجارت جهانی شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. China is a developing country while Japan is a developed one.
[ترجمه گوگل]چین یک کشور در حال توسعه است در حالی که ژاپن یک کشور توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]چین یک کشور در حال توسعه است در حالی که ژاپن یک کشور توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. While very strong developing country growth during the boom period may reflect underlying growth potential, the global financial conditions that fueled it were clearly unsustainable.
[ترجمه گوگل]در حالی که رشد بسیار قوی کشورهای در حال توسعه در طول دوره شکوفایی ممکن است منعکس کننده پتانسیل رشد باشد، شرایط مالی جهانی که به آن دامن می‌زند به وضوح ناپایدار بوده است
[ترجمه ترگمان]در حالی که رشد بسیار قوی در کشورهای در حال توسعه در طول دوره رونق ممکن است منعکس کننده پتانسیل رشد اقتصادی باشد، شرایط مالی جهانی که به آن دامن زدند به وضوح ناپایدار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A perspective of developing country is adopted and the impact of technology standard's patent pool on self-determined innovation of China is analyzed.
[ترجمه گوگل]چشم انداز کشور در حال توسعه اتخاذ می شود و تأثیر استخر ثبت اختراع استاندارد فناوری بر نوآوری خود تعیین کننده چین تجزیه و تحلیل می شود
[ترجمه ترگمان]یک دیدگاه از توسعه کشور اتخاذ شده است و تاثیر مجموعه ثبت اختراعات استاندارد فن آوری بر نوآوری با ارزش خود از چین مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As china is a developing country, its human rights situation has a two-fold meaning.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که چین کشوری در حال توسعه است، وضعیت حقوق بشر آن معنایی دوگانه دارد
[ترجمه ترگمان]همانطور که چین یک کشور در حال توسعه است، وضعیت حقوق بشر آن دو برابر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. China, as a developing country, choosing the way of economic sustainable development is sagacious.
[ترجمه گوگل]چین به عنوان یک کشور در حال توسعه، انتخاب راه توسعه پایدار اقتصادی امری عاقلانه است
[ترجمه ترگمان]چین، به عنوان یک کشور در حال توسعه، انتخاب شیوه توسعه پایدار اقتصادی، با فراست تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it usually required developing country collaborators to raise their own funds.
[ترجمه گوگل]اما معمولاً به همكاران كشورهاي در حال توسعه نياز داشت كه سرمايه خود را جمع آوري كنند
[ترجمه ترگمان]اما این کشور معمولا به توسعه همکاران کشور نیاز دارد تا بودجه خود را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the same time it is still a developing country with huge development needs ranking at 90th place in the GDP per capita league.
[ترجمه گوگل]در عین حال، هنوز هم کشوری در حال توسعه با نیازهای توسعه عظیم است که در رتبه 90 در لیگ سرانه تولید ناخالص داخلی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، هنوز هم یک کشور در حال توسعه با توسعه زیاد نیاز به رتبه بندی در جایگاه ۹۰ درصدی تولید ناخالص ملی در سرانه تولید ناخالص ملی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. China is the most populous developing country in the world.
[ترجمه گوگل]چین پرجمعیت ترین کشور در حال توسعه جهان است
[ترجمه ترگمان]چین پرجمعیت ترین کشور در حال توسعه در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. China, as a developing country, is popularizing its higher education.
[ترجمه گوگل]چین، به عنوان یک کشور در حال توسعه، در حال گسترش آموزش عالی خود است
[ترجمه ترگمان]چین، به عنوان یک کشور در حال توسعه، در حال افزایش تحصیلات عالیه خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• country in which the average standard of living is significantly lower than it is in countries with widespread industrial production and development, underdeveloped nation

پیشنهاد کاربران

undeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
developed countries
کشورهای توسعه یافته
developing countries
کشورهای در حال توسعه
کشور در حال توسعه
Developing country= poor country
این کلمه جایگزین کلمه third - world - country است
که ممکنه بیان کردن کشور جهان سومی یه مقدار تبعیض امیز باشه

بپرس