developing

/dɪˈveləpɪŋ//dɪˈveləpɪŋ/

جمله های نمونه

1. developing agent
عامل ظهور

2. the developing nations
کشورهای در حال پیشرفت

3. our industries are developing fast
صنایع ما به سرعت در حال رشد است.

4. our first aim is developing persistence in children
هدف اولیه ی ما ایجاد پایمردی در کودکان است.

5. he has been drinking so much beer that he is developing a paunch
آنقدر آبجو خورده است که دارد شکم به هم می زند.

6. Helping to alleviate poverty in developing countries also helps to reduce environmental destruction.
[ترجمه گوگل]کمک به کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه به کاهش تخریب محیط زیست نیز کمک می کند
[ترجمه ترگمان]کمک به کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه نیز به کاهش تخریب محیط زیست کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a credibility gap developing between employers and employees.
[ترجمه گوگل]شکاف اعتباری بین کارفرمایان و کارمندان در حال توسعه است
[ترجمه ترگمان]یک شکاف اعتباری بین کارفرمایان و کارمندان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Animal husbandry on the grassland is developing rapidly.
[ترجمه گوگل]دامپروری در علفزار به سرعت در حال توسعه است
[ترجمه ترگمان]پرورش حیوانات در مراتع به سرعت در حال توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Smoking can increase the risk of developing heart disease.
[ترجمه AmIr] . افراد سیگاری با افزایش خطر ابتلا به سرطان ریه روبرو هستند
|
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن می تواند خطر ابتلا به بیماری قلبی را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن می تواند خطر ابتلا به بیماری های قلبی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Smokers face an increased risk of developing lung cancer.
[ترجمه گوگل]افراد سیگاری با افزایش خطر ابتلا به سرطان ریه روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]افراد سیگاری خطر ابتلا به سرطان ریه را افزایش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Transport has always been the key to developing trade.
[ترجمه گوگل]حمل و نقل همیشه کلید توسعه تجارت بوده است
[ترجمه ترگمان]انتقال همیشه کلید توسعه تجارت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such countries are not "developing" at all, but regressing.
[ترجمه گوگل]چنین کشورهایی اصلاً در حال «توسعه» نیستند، بلکه در حال پسرفت هستند
[ترجمه ترگمان]چنین کشورهایی \"در حال توسعه\" نیستند، بلکه \"توسعه\" هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Role-play is helpful in developing communication skills.
[ترجمه گوگل]ایفای نقش در توسعه مهارت های ارتباطی مفید است
[ترجمه ترگمان]نقش بازی در توسعه مهارت های ارتباطی مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After the election the new government commenced developing the roads.
[ترجمه گوگل]پس از انتخابات، دولت جدید توسعه راه ها را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]پس از انتخابات، دولت جدید شروع به توسعه جاده ها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It plays an important role in developing production.
[ترجمه گوگل]نقش مهمی در توسعه تولید دارد
[ترجمه ترگمان]نقش مهمی در توسعه تولید ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Many of the aid projects in the developing world have been misdirected in the past.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پروژه های کمک رسانی در کشورهای در حال توسعه در گذشته به اشتباه هدایت شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پروژه های کمک رسانی در جهان در حال توسعه در گذشته بی هدف قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We've been developing a new methodology for assessing new products.
[ترجمه گوگل]ما در حال توسعه روش جدیدی برای ارزیابی محصولات جدید هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در حال توسعه یک روش جدید برای ارزیابی محصولات جدید بوده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] ظهور - ظهور فیلم
[فوتبال] پیشرفت کردن
[نساجی] ظاهر نمودن رنگ ( در مورد رنگهای خمی و نفتلی )

انگلیسی به انگلیسی

• growing, maturing; undergoing development
improving, building; growing, maturing
the developing countries are the poorer, less industrialized countries.

پیشنهاد کاربران

ابتلا
is associated with a lower risk of developing rheumatoid arthritis.
افزایش
رشد، گسترش
در حال توسعه
مثال: Many developing countries face challenges in providing healthcare.
کشورهای در حال توسعه با چالش هایی در ارائه خدمات بهداشتی روبه رو هستند.
بسط
توسعه
تامین
طراحی، ابداع، اختراع
( Used about a poor country )
That is trying to develop or improve its economy.
For example: the developing world.
#Hadise
پرورش
Adeveloping city
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : develop
✅️ اسم ( noun ) : development / developer
✅️ صفت ( adjective ) : developing / developmental / developed
✅️ قید ( adverb ) : developmentally
در حال انجام
تدوین
developing countries =کشورهای جهان سومی ( مثل کشورهای خاورمیانه )
developed countries = کشورهای پیشرفته ( ژاپن، آلمان، یا امریکا مثلا )
ایجاد شدن
به وجود آمدن
ابتلا ( در متون پزشکی )
نوظهور

بزرگ می شوند
That's trying to develop or improve it's economy
ترتیب دادن
رشد کردن

ابتلا
کشور اقتصادی در حال توسعه و رشد
کشور در حال توسعه
در حال رشد
پرورش ( برای متن های زیست شناسی )
تهیه، آماده سازی
نشات گرفته
در حال پیشرفت ، در حال توسعه و رشد یافتن
expand - extend - increase
رو به پیشرفت ، پیش رونده
در حال رشد و توسعه ی اقتصادی ( درباره ی کشورهای فقیر و ضعیف معمولا بکار میرود )
گسترش یافتن
توسعه داون کشورهای فقیر
در حال تولید، تهیه، پیشرفت و . . .
در حال پیشرفت
تهیه
در حال توسعه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس