devalue

/dɪˈvæˌljuː//ˌdiːˈvæljuː/

(ارزش یا اهمیت چیز یا شخص را کم کردن) ارج کاهی کردن، ارزش کاهی کردن (devaluate هم می گویند)، تنزل قیمت دادن، از ارزش و شخصیت کسی کاستن

جمله های نمونه

1. Last year Mexico was forced to devalue the peso.
[ترجمه گوگل]سال گذشته مکزیک مجبور شد ارزش پزو را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]سال گذشته، مکزیک مجبور شد پز وی را به \"پزو\" برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let's not devalue her work unjustly.
[ترجمه وایبی] بیایید ناعادلانه ارزش کار او را پایین نیاوریم
|
[ترجمه گوگل]به ناحق ارزش کار او را کم نکنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه نده به ناحق کارش رو درست انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. History has tended to devalue the contributions of women.
[ترجمه گوگل]تاریخ تمایل داشته است که کمک های زنان را بی ارزش کند
[ترجمه ترگمان]تاریخ تمایل داشته است که نقش زنان را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't want to devalue your achievement, but you seem to have passed your exam without really doing any work.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم دستاورد شما را بی ارزش کنم، اما به نظر می رسد که شما بدون انجام هیچ کاری امتحان خود را پس داده اید
[ترجمه ترگمان]من نمی خوام این achievement رو از دست بدم، اما به نظر می رسه که تو امتحان رو بدون هیچ کاری انجام دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's unfair to devalue anyone's work unjustly.
[ترجمه مریم] این منصفانه نیست که که کار دیگران را ناعادلانه کم ارزش کنیم ( نشون بدیم )
|
[ترجمه گوگل]بی انصافی است که ارزش کار کسی را به ناحق پایین بیاوریم
[ترجمه ترگمان]این ناعادلانه است که کسی به ناحق کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Because cheats devalue the currency, business goes a long way to protect its brands.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تقلب ها ارزش پول را کاهش می دهند، تجارت برای محافظت از برندهای خود راه طولانی را طی می کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تقلب در واحد پول رایج است، تجارت راه درازی برای حفاظت از برندها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To mention Kaptan was to devalue the exploit.
[ترجمه گوگل]ذکر کاپتان به معنای بی ارزش کردن استثمار بود
[ترجمه ترگمان] اشاره به \"Kaptan\" این بود که این کار رو انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A real injury crisis like this can devalue the game.
[ترجمه گوگل]یک بحران آسیب واقعی مانند این می تواند ارزش بازی را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]یک بحران آسیب جدی مثل این می تواند بازی را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A poor verbal presentation will not only devalue your message but you along with it.
[ترجمه گوگل]یک ارائه شفاهی ضعیف نه تنها ارزش پیام شما را کاهش می دهد، بلکه شما را نیز همراه با آن کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]ارائه شفاهی ضعیف نه تنها پیام شما را تایید می کند بلکه با آن همراه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They're always trying to devalue my contribution to the department.
[ترجمه گوگل]آنها همیشه در تلاشند تا ارزش سهم من در بخش را بی ارزش کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه سعی می کنند سهم من را به اداره پست برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many have questioned whether we need to devalue the Hong Kong Dollar.
[ترجمه گوگل]بسیاری این سوال را مطرح کرده اند که آیا ما نیاز به کاهش ارزش دلار هنگ کنگ داریم
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد سوال کرده اند که آیا ما نیاز به پرداخت دلار به دلار هنگ کنگ داریم یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Think about how removing original tags might devalue the item.
[ترجمه گوگل]به این فکر کنید که چگونه حذف برچسب های اصلی ممکن است ارزش مورد را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]در مورد نحوه حذف برچسب های اولیه فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Latvia has fended off heavy market pressure to devalue the lat -- an important omen for Greece, which insists it will stay in the euro currency zone despite its uncompetitive economy.
[ترجمه گوگل]لتونی از فشار شدید بازار برای کاهش ارزش لات جلوگیری کرده است - این یک نشانه مهم برای یونان است که اصرار دارد علیرغم اقتصاد غیررقابتی خود در منطقه ارز یورو باقی بماند
[ترجمه ترگمان]لتونی فشار بازار سنگین را برای devalue آلت کرده است - - یک نشانه مهم برای یونان، که اصرار دارد علی رغم اقتصاد رقابتی اش، در منطقه ارز یورو بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We are not going to devalue the pound. I have made that crystal clear.
[ترجمه گوگل]ما قرار نیست ارزش پوند را کاهش دهیم من آن را شفاف کرده ام
[ترجمه ترگمان]قرار نیست نیم کیلو گرم بگیریم من اون کریستال رو درست کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• depreciate, lessen, decrease, reduce the value of
if you devalue something, you cause it to be thought less important and worthy of respect.
to devalue the currency of a country means to reduce its value in relation to other currencies.

پیشنهاد کاربران

۱. ارزش {پولی را} تضعیف کردن. نرخ برابری {پولی را} کاهش دادن ۲. از ارزش {چیزی} کاستن. کوچک شمردن. بی مقدار کردن. خوار کردن
مثال:
Her childish behavior devalued her in my eyes.
رفتار بچه گانه اش او را در چشمان من کوچک {و بی مقدار } کرد.
کم کردن ارزش پول کشور مخالف revalue
ارزش زدایی
detract from something=to make something seem less good
خوار شمردن
حقیر شمردن
زمانی به کار می رود که ما ارزش چیزی را کم جلوه دهیم نه اینکه واقعا آن چیز کم ارزش باشد.
بیَرزِشیدَن.
we should not unjustly devaluate his work
نباید کار - اَش را ناعادلانه ببیرزشیم.
کم/بی ارزش دانستن

بپرس