deuced

/djuːst//djuːst/

معنی: گیج، پریشان
معانی دیگر: اهریمنی، جهنمی، مرده شور برده، لعنتی، بسیار، خیلی، معرکه (deucedly هم می گویند)، darned : مضطرب، سر در گم

جمله های نمونه

1. a deuced clever girl
دختر خیلی زبل

2. you're in a deuced fix now!
حالا در بد مخمصه ای گرفتار شده ای !

3. Where's that deuced boy?
[ترجمه گوگل]آن پسر فریب خورده کجاست؟
[ترجمه ترگمان]این پسر گیج کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What deuced bad luck!
[ترجمه گوگل]چه بدشانسی را فریب داد!
[ترجمه ترگمان]چی؟ بد شانسی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You're not always so deuced careful of appearances.
[ترجمه گوگل]شما همیشه آنقدرها مراقب ظاهر نیستید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه این قدر نگران نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He isn't so deuced clever.
[ترجمه گوگل]اون خیلی باهوش نیست
[ترجمه ترگمان]اون قدر ترسو و ترسو نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The man's a deuced fool!
[ترجمه گوگل]مرد یک احمق فریبنده است!
[ترجمه ترگمان]این مرد خل و چل است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now, barring all that, I mean to say she is a deuced fine girl!
[ترجمه گوگل]حالا، به جز همه اینها، می خواهم بگویم او یک دختر خوب فریبنده است!
[ترجمه ترگمان]حالا که همه چیز رو به راهه، منظورم اینه که اون دختر fine؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیج (صفت)
astray, absentminded, wacky, light-headed, distrait, dizzy, staggering, astounding, confounded, hazy, darned, giddy, stupid, slaphappy, muddle-headed, mazy, deuced, muzzy, hare-brained, plumbous, swimming

پریشان (صفت)
disturbed, faraway, disheveled, disconsolate, heartsick, distressed, deuced, distracted, distressful

انگلیسی به انگلیسی

• damned, confounded

پیشنهاد کاربران

بپرس