detrimental

/ˌdetrɪˈmentl̩//ˌdetrɪˈmentl̩/

معنی: دردناک، مضر، زیان اور، خسارت اور
معانی دیگر: زیانگر، زیان آور، زیانبخش، آسیب انگیز، پرگزند

جمله های نمونه

1. cigarette smoking is detrimental to your health
کشیدن سیگار برای سلامتی شما زیان آور است.

2. Sugar is positively detrimental to bodybuilding.
[ترجمه گوگل]شکر برای بدنسازی مضر است
[ترجمه ترگمان]قند به طور مثبت برای بدن سازی مضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These chemicals have a detrimental effect/impact on the environment.
[ترجمه گوگل]این مواد شیمیایی اثر/تأثیر مخربی بر محیط زیست دارند
[ترجمه ترگمان]این مواد شیمیایی تاثیر منفی بر محیط زیست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Smoking is detrimental to your health.
[ترجمه گوگل]سیگار برای سلامتی شما مضر است
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن برای سلامتی شما مضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their decision could be detrimental to the future of the company.
[ترجمه گوگل]تصمیم آنها می تواند برای آینده شرکت مضر باشد
[ترجمه ترگمان]تصمیم آن ها می تواند برای آینده شرکت زیان آور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The policy will be detrimental to the peace process.
[ترجمه گوگل]این سیاست برای روند صلح مضر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این سیاست برای روند صلح زیان آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This move could be seriously detrimental to the economy.
[ترجمه گوگل]این حرکت می تواند به طور جدی به اقتصاد آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]این حرکت می تواند به طور جدی برای اقتصاد مضر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Poor eating habits are detrimental to health.
[ترجمه گوگل]عادات غذایی نادرست برای سلامتی مضر است
[ترجمه ترگمان]عادت های غذایی ضعیف برای سلامتی مضر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Departmental barriers and ivory tower attitudes are detrimental to good results.
[ترجمه گوگل]موانع دپارتمان و نگرش برج عاج برای نتایج خوب مضر است
[ترجمه ترگمان]موانع Departmental و نگرش های برج عاج برای نتایج خوب مضر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All of these factors may be detrimental to original interior features.
[ترجمه گوگل]همه این عوامل ممکن است برای ویژگی های اصلی داخلی مضر باشند
[ترجمه ترگمان]تمام این فاکتورها می توانند برای ویژگی های داخلی اصلی مضر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is obviously having a detrimental effect on textile exports from the region.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که این امر بر صادرات نساجی از منطقه تأثیر مخربی دارد
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این امر تاثیر مضری بر صادرات نساجی از منطقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The application with the particularly detrimental effect on operators' jobs was the biscuit dough mixing automation.
[ترجمه گوگل]برنامه ای که تأثیر مخرب خاصی بر مشاغل اپراتورها داشت، اتوماسیون مخلوط کردن خمیر بیسکویت بود
[ترجمه ترگمان]کاربرد آن به ویژه اثر زیان آوری بر کار اپراتورها، خمیر mixing خمیر خمیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many industrial activities impose external effects, usually detrimental ones, on the wider community.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فعالیت‌های صنعتی اثرات بیرونی، معمولاً مضر، بر جامعه گسترده‌تر تحمیل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فعالیت های صنعتی، اثرات خارجی را تحمیل می کنند، معمولا به زیان آن ها، در جامعه گسترده تر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The changes would have a detrimental effect on bus passengers.
[ترجمه گوگل]این تغییرات بر مسافران اتوبوس تاثیر مضری خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این تغییرات تاثیر مضری بر مسافران اتوبوس خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Long-acting drugs, like many sleeping pills, are especially detrimental to the elderly.
[ترجمه گوگل]داروهای طولانی اثر، مانند بسیاری از قرص های خواب آور، به ویژه برای افراد مسن مضر هستند
[ترجمه ترگمان]داروهای معمول، مانند بسیاری از قرص های خواب، به ویژه برای افراد مسن مضر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دردناک (صفت)
achy, painful, grievous, sore, agonizing, angry, detrimental, dolorous

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

زیان اور (صفت)
bad, evil, detrimental, ill, maleficent, pernicious, disadvantageous, deleterious, malefic, tortious, nocuous, malignant

خسارت اور (صفت)
detrimental, damaging

تخصصی

[حقوق] مضر، زیانبار
[نساجی] مضر - زیان آور

انگلیسی به انگلیسی

• damaging, injurious, harmful
something that is detrimental has harmful or damaging effects; a formal word.

پیشنهاد کاربران

هر دو �detrimental for � و �detrimental to� معمولاً در انگلیسی استفاده می شوند، اما �detrimental to� بیشتر پذیرفته شده و ترجیح داده می شود. "detrimental to" انتخاب استانداردتر و اصطلاحی تر هنگام بحث در مورد آسیب یا آسیب ناشی از چیزی است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
The new policy was detrimental to the company's growth

آسیب/ خطر را در پی داشتن
به ضرر تمام شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : detriment
صفت ( adjective ) : detrimental
قید ( adverb ) : detrimentally
آسیب رسان
خارج از چارچوب
ناهنجار
It's not detrimental for body : برای بدن مضر نیست
مخرب
خسارت بار
مضر، آسیب زننده
زیان بار، زیان آور
آسیب زننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس