detraction

/dɪˈtrækʃn̩//dɪˈtrækʃn̩/

معنی: کاهش، افترا، کسر، بد گویی، کسر شان
معانی دیگر: کاهش (از چیز دلخواه)، سعایت، زشت یادی، بی اعتبارسازی، غیبت (پشت سر کسی حرف بد زدن)

جمله های نمونه

1. a detraction from the dignity of a party leader's position
کاهش اعتبار مقام رهبری حزب

2. Also patron of bridges, detraction, discretion, and silence; he is invoked against slander.
[ترجمه گوگل]همچنین حامی پل ها، انحراف، اختیار و سکوت او در برابر تهمت مورد استناد قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]همچنین مسئول پل ها، بدگویی و احتیاط و سکوت است و در مقابل افترا قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Envy has no other quality But that of detraction from virtue.
[ترجمه گوگل]حسادت جز صفت انحراف از فضیلت ندارد
[ترجمه ترگمان]رشک و حسد هیچ خاصیت دیگری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Faced with such detraction, scientists characteristically retort that science, unlike witchcraft, works.
[ترجمه گوگل]دانشمندان در مواجهه با چنین تحقیرهایی، مشخصاً پاسخ می دهند که علم، بر خلاف جادوگری، کار می کند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در مواجهه با چنین detraction پاسخ می دهند که علم برخلاف جادوگری کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Weak men are crushed by detraction, but the brave hold on and succeed.
[ترجمه گوگل]مردان ضعیف با تحقیر شکست می خورند، اما شجاعان ادامه می دهند و موفق می شوند
[ترجمه ترگمان]مردان ضعیف توسط detraction درهم شکسته می شوند، اما مقاومت شجاعانه و موفقیت انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Envy has no other quality but that of detraction from virtue.
[ترجمه گوگل]حسادت جز انحراف از فضیلت خاصیت دیگری ندارد
[ترجمه ترگمان]رشک هیچ خاصیت دیگری ندارد جز خاصیت detraction از تقوا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Let it be no detraction from his merits to say he is plainspoken.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که از شایستگی های او کاسته شود که بگوییم او صریح صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]اگر بدگویی از شایستگی او باعث شود که او رک و راست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Detraction will not suffer it.
[ترجمه گوگل]تحقیر آن را متحمل نمی شود
[ترجمه ترگمان]detraction تحمل آن را نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Detraction pursues the great.
[ترجمه گوگل]Detraction به دنبال بزرگ است
[ترجمه ترگمان]detraction the را دنبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The book concludes with Artegall subject to the taunts and slanders of the hideous hags Envy and Detraction.
[ترجمه گوگل]این کتاب با آرتگال به پایان می‌رسد که به طعنه‌ها و تهمت‌های رشک‌های شنیع حسادت و اهانت می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این کتاب با موضوع taunts و the of hideous Envy و detraction به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهش (اسم)
decrease, abatement, reduction, decline, decrement, diminution, disparagement, detraction, rebate, wastage, devaluation, downturn, subtraction

افترا (اسم)
libel, defamation, accusal, detraction, obloquy, mud

کسر (اسم)
diminution, deduction, deficiency, detraction, under, fraction, deficit, leakage

بد گویی (اسم)
defamation, vituperation, vilification, detraction, obloquy, denunciation, malediction, gossip

کسر شان (اسم)
detraction, infra dig

تخصصی

[ریاضیات] کاهش

انگلیسی به انگلیسی

• belittlement, derogation; abuse, slander, defamation

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Aspersions or the act of taking away from someone's worth or reputation through criticism
🔍 مترادف: Aspersions, slander
✅ مثال: The constant detraction from her colleagues made it difficult for her to maintain her confidence at work

بپرس