detoxify

/dəˈtɑːksəˌfaɪ//ˌdiːˈtɒksɪfaɪ/

معنی: رفع کردن
معانی دیگر: (در مورد مسمومیت با الکل یا مواد مخدر وغیره) زهر زدایی کردن، طب رفع کردن مسمومیت

جمله های نمونه

1. Queensland heroin users will be able to detoxify rapidly on Naltrexone after a two-year clinical trial of the controversial drug begins in Brisbane this week.
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان هروئین کوئینزلند پس از شروع یک آزمایش بالینی دو ساله این داروی بحث برانگیز در بریزبن، می توانند به سرعت با نالترکسون سم زدایی کنند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان هروئین در کویینزلند پس از دو سال محاکمه کلینیکی این مواد بحث برانگیز در Brisbane این هفته، به سرعت رفع و رفع مسمومیت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Counsellors worked to detoxify her.
[ترجمه گوگل]مشاوران برای سم زدایی او تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]Counsellors سعی کرد سم رو دفع کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Vitamin C helps to detoxify pollutants in the body.
[ترجمه گوگل]ویتامین C به سم زدایی آلاینده ها در بدن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]ویتامین C به سم زدایی آلاینده ها در بدن کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many people have made it a rule to detoxify once a year.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد سم زدایی یک بار در سال را به عنوان یک قانون در نظر گرفته اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم این کار را سالی یکبار به سم زدایی تبدیل کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Seaweed baths can help to detoxify the body.
[ترجمه گوگل]حمام جلبک دریایی می تواند به سم زدایی بدن کمک کند
[ترجمه ترگمان]حمام Seaweed می تواند به تصفیه سموم بدن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The process also uses milder chemical reagents to detoxify the oil.
[ترجمه گوگل]در این فرآیند همچنین از معرف های شیمیایی ملایم تری برای سم زدایی روغن استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این فرآیند همچنین از معرف های شیمیایی milder برای سم زدایی روغن استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They can't just detoxify these kids, they have to detoxify the whole Punjab.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانند فقط این بچه ها را سم زدایی کنند، آنها باید کل پنجاب را سم زدایی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند فقط این کودکان را مسموم کنند، آن ها باید کل پنجاب را مسموم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Twists can help detoxify the internal organs and lymphatic system.
[ترجمه گوگل]پیچش می تواند به سم زدایی اندام های داخلی و سیستم لنفاوی کمک کند
[ترجمه ترگمان]twists می توانند به سم زدایی اندام های داخلی و سیستم لنفاوی کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is designed to heal, detoxify, and align the body and mind, particularly the spine.
[ترجمه گوگل]این برای التیام، سم زدایی و هماهنگی بدن و ذهن، به ویژه ستون فقرات طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]آن برای التیام و سم زدایی بدن طراحی شده است و بدن و ذهن و به خصوص ستون فقرات را هم تراز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Detoxify : To counteract or destroy the toxic properties of.
[ترجمه گوگل]سم زدایی: برای مقابله یا از بین بردن خواص سمی
[ترجمه ترگمان]detoxify: برای مقابله یا تخریب خواص سمی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can aid digestion, clear hot detoxify, be good at lienal strong stomach, nourishing body.
[ترجمه گوگل]می تواند به هضم غذا کمک کند، سم زدایی گرم را پاک کند، در معده قوی و مغذی بدن خوب باشد
[ترجمه ترگمان]می تواند به هضم غذا، سم زدایی و سم زدایی و سم زدایی در شکم قوی و تغذیه بدن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The first step to vibrant health, is to detoxify the body of health - repressing toxins and pollutants.
[ترجمه گوگل]اولین قدم برای سلامتی پر جنب و جوش، سم زدایی از بدن سلامت است - سرکوب سموم و آلاینده ها
[ترجمه ترگمان]اولین گام برای سلامتی پر جنب و جوش، سم زدایی بدن سموم و آلاینده ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chrysanthemum tea pot bubbles will help detoxify, on respiratory diseases and respiratory sensitivity will also help.
[ترجمه گوگل]حباب های قابلمه چای گل داودی به سم زدایی کمک می کند، در بیماری های تنفسی و حساسیت تنفسی نیز کمک می کند
[ترجمه ترگمان]استفاده از حباب های چراغ چای نعناع به سم زدایی، در بیماری های تنفسی و حساسیت تنفسی نیز کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Winter melon can help detoxify and aid weight loss.
[ترجمه گوگل]خربزه زمستانی می تواند به سم زدایی و کاهش وزن کمک کند
[ترجمه ترگمان]هندوانه در زمستان می تواند به سم زدایی و کاهش وزن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Patulin and bezoar detoxify piece can you eat together?
[ترجمه گوگل]قطعه سم زدایی پاتولین و بزوآر می توانید با هم بخورید؟
[ترجمه ترگمان]Patulin و bezoar پادزهر رو دفع می کنن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفع کردن (فعل)
remove, assoil, eliminate, resolve, solve, detoxify, obviate

انگلیسی به انگلیسی

• remove toxins, remove poisons; rehabilitate a person who is addicted to drugs or alcohol

پیشنهاد کاربران

بپرس