deterrent

/dəˈtɜːrrənt//dɪˈterənt/

معنی: مانع شونده، ترساننده، بازدارنده، منع کننده، عایق
معانی دیگر: بازدار، پیشگیر، انصراف انگیز، سلاح (یا چیز) بازدار یا انصراف انگیز

جمله های نمونه

1. deterrent weapons
سلاح های انصراف انگیز (بازدار)

2. fining him will be a deterrent to others
جریمه کردن او عامل بازدارنده ای برای دیگران خواهد بود.

3. Long prison sentences can be a very effective deterrent for offenders.
[ترجمه گوگل]حبس های طولانی مدت می تواند بازدارنده بسیار موثری برای مجرمان باشد
[ترجمه ترگمان]محکومیت طولانی زندان می تواند یک مانع بسیار موثر برای مجرمان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is there a credible alternative to the nuclear deterrent?
[ترجمه گوگل]آیا جایگزین معتبری برای بازدارندگی هسته ای وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک جایگزین معتبر برای بازدارنده هسته ای وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They stressed the need for an independent nuclear deterrent.
[ترجمه گوگل]آنها بر نیاز به یک بازدارنده هسته ای مستقل تاکید کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر نیاز به یک مانع هسته ای مستقل تاکید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The deterrent effect of the death penalty has long been questioned.
[ترجمه گوگل]اثر بازدارنده مجازات اعدام مدتهاست که مورد تردید بوده است
[ترجمه ترگمان]اثر بازدارندگی مجازات مرگ طولانی مورد سوال قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hopefully his punishment will act as a deterrent to others.
[ترجمه گوگل]امیدوارم مجازات او به عنوان یک بازدارنده برای دیگران عمل کند
[ترجمه ترگمان]امیدوارم مجازات او به عنوان بازدارنده برای دیگران عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nuclear weapons are the ultimate deterrent.
[ترجمه گوگل]سلاح های هسته ای عامل بازدارنده نهایی هستند
[ترجمه ترگمان]سلاح های هسته ای مانع اصلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His punishment will be a deterrent to others.
[ترجمه گوگل]مجازات او برای دیگران بازدارنده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]مجازات او برای دیگران بازدارنده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The nuclear deterrent has maintained an uneasy peace.
[ترجمه گوگل]بازدارندگی هسته ای صلح ناآرام را حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان]مانع هسته ای، آرامش ناآرام را حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A five-year sentence should act as a deterrent to others.
[ترجمه گوگل]محکومیت پنج ساله باید به عنوان یک بازدارنده برای دیگران عمل کند
[ترجمه ترگمان]محکومیت پنج ساله باید به عنوان بازدارنده برای دیگران عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Large fines act as a deterrent to motorists.
[ترجمه گوگل]جریمه های کلان به عنوان یک عامل بازدارنده برای رانندگان عمل می کند
[ترجمه ترگمان]جرایم بزرگ به عنوان بازدارنده برای رانندگان عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were arguing about the deterrent effect of nuclear weapons.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد اثر بازدارندگی سلاح های هسته ای بحث می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد تاثیر بازدارنده سلاح های هسته ای بحث می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no effective deterrent for these young criminals.
[ترجمه گوگل]هیچ عامل بازدارنده موثری برای این جنایتکاران جوان وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ بازدارنده موثری برای این جنایتکاران جوان وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع شونده (اسم)
restrainer, represser, deterrent, disincentive, repressor, inhibitor

ترساننده (صفت)
eerie, deterrent, eery

بازدارنده (صفت)
deterrent, dissuasive, disincentive

منع کننده (صفت)
withholding, deterrent, dissuasive, disincentive

عایق (صفت)
deterrent, impeding

تخصصی

[عمران و معماری] بازدارنده
[حقوق] بازدارنده، مانع

انگلیسی به انگلیسی

• someone or something which deters, hindrance, impediment
acting to deter, serving to hinder or impede
a deterrent is something that makes people afraid to do something. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. these sanctions will have a deterrent effect upon the actions of the government.
a deterrent is also a weapon that is intended to make enemies afraid to attack.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Something that discourages or prevents an action ⚠️🔒
🔍 مترادف: Hindrance
✅ مثال: The high fines for speeding act as a deterrent for many drivers.
Stopping something or preventing
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deter
✅️ اسم ( noun ) : deterrence / deterrent
✅️ صفت ( adjective ) : deterrent
✅️ قید ( adverb ) : _
با احترام به همه ی دوستان خوبم به جای عامل ترساننده بهتر است از "درس عبرت" استفاده کرد که ترجمه ی متون مختلف کاربردی تر است.
fining him will be a deterrent to others
جریمه کردناو درس عبرتی برای دیگران میشود.
عامل ترساننده, عامل بازدارنده
وسیله ترساندن مثل مترسک. . در زبان فارسی معادلش نیست
Prominent voices among conservative political figures, analysts and media personalities are for the first time publicly calling for Iran to acquire a nuclear weapon. They call it “nuclear weapons as deterrent” with its own hashtag on Twitter
NEW YORK TIMES@
بازدارنده. منع کننده
ترساندن
بازدارنده - منع کننده - ترساننده.

بپرس