determinism

/dəˈtɜːrməˌnɪzəm//dɪˈtɜːmɪnɪzəm/

معنی: جبر گرایی، فلسفه جبری، فلسفه تقدیری
معانی دیگر: (فلسفه) جبر

جمله های نمونه

1. economic determinism
جبرگرایی اقتصادی

2. I don't believe in historical determinism.
[ترجمه گوگل]من به جبر تاریخی اعتقادی ندارم
[ترجمه ترگمان]من به فلسفه تاریخی اعتقاد ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Surely their replacing biological determinism with social constructionism presents too limited a dialectic.
[ترجمه گوگل]مطمئناً جایگزینی جبر زیستی آنها با ساختگرایی اجتماعی، دیالکتیکی بسیار محدود را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]مسلما جایگزین کردن جبرگرایی biological با شبکه های اجتماعی، دیالکتیک را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chomsky is committed to an axiom of biological determinism.
[ترجمه گوگل]چامسکی به اصل جبر زیستی متعهد است
[ترجمه ترگمان]چامسکی به یک اصل of بیولوژیکی متعهد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let us see how physical determinism is to be interpreted in terms of phase space.
[ترجمه گوگل]بیایید ببینیم که جبر فیزیکی چگونه باید بر حسب فضای فاز تفسیر شود
[ترجمه ترگمان]بیایید ببینیم که چگونه جبر فیزیکی باید از نظر فضای فازی تفسیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Since determinism can never be proved, determinists are in an exactly similar position to theists.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که جبرگرایی هرگز قابل اثبات نیست، جبرگرایان دقیقاً موقعیتی مشابه خداباوران دارند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که جبر نمی تواند ثابت شود، determinists در موقعیت مشابهی نسبت به theists قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In recent times, the argument for determinism has been based on science.
[ترجمه گوگل]در دوران اخیر، بحث جبرگرایی بر پایه علم استوار شده است
[ترجمه ترگمان]در زمان های اخیر، استدلال for مبتنی بر علم بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The potentially damaging essentialism and determinism of this approach is deflected by an argument that there is no inevitability in these forms.
[ترجمه گوگل]ذات گرایی و جبر گرایی بالقوه آسیب رسان این رویکرد با این استدلال که هیچ اجتناب ناپذیری در این اشکال وجود ندارد منحرف می شود
[ترجمه ترگمان]به طور بالقوه آسیب رساندن به essentialism و جبرگرایی این روش با استدلالی منحرف می شود که در این فرم ها اجباری وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Aristotle believed that strict determinism must be rejected because it destroys the natural basis for distinguishing between voluntary and involuntary actions.
[ترجمه گوگل]ارسطو معتقد بود که جبر گرایی شدید باید رد شود زیرا مبنای طبیعی تمایز بین اعمال ارادی و غیرارادی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]ارسطو عقیده داشت که جبرگرایی سخت باید رد شود چون اساس طبیعی تمایز بین اعمال ارادی و ارادی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These problems of determinism have been discussed over the centuries.
[ترجمه گوگل]این مشکلات جبرگرایی در طول قرن ها مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این مشکلات جبرگرایی در طول قرن ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Despite their determinism, the behaviors generated look extremely random.
[ترجمه گوگل]علیرغم جبر بودن آنها، رفتارهای ایجاد شده بسیار تصادفی به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]با وجود determinism، رفتار تولید شده بسیار تصادفی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But strong biological determinism flies in the face of experience.
[ترجمه گوگل]اما جبر بیولوژیکی قوی در مواجهه با تجربه است
[ترجمه ترگمان]اما جبرگرایی قوی بیولوژیکی در مواجهه با تجربه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let us try to examine the nature of this Newtonian determinism a little more closely.
[ترجمه گوگل]بیایید سعی کنیم ماهیت این جبر نیوتنی را کمی دقیق تر بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید سعی کنیم طبیعت این جبر نیوتنی را کمی بیشتر بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Characteristically, the patriarchy thesis generates a revolutionary ideology rather than a fatalistic acceptance of determinism and relativism.
[ترجمه گوگل]مشخصاً، تز پدرسالاری به جای پذیرش جبرگرایی و نسبی گرایی، یک ایدئولوژی انقلابی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]فلسفه پدرسالاری به جای پذیرش نهایی جبرگرایی و نسبی گرایی، یک ایدئولوژی انقلابی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبر گرایی (اسم)
determinism

فلسفه جبری (اسم)
predestination, determinism

فلسفه تقدیری (اسم)
determinism

تخصصی

[کامپیوتر] قطعیت .
[روانپزشکی] جبر گرایی. مفهومی است که می گوید، اولاً اعمال ما نمی تواند چیزی را در زندگی ما که با روابط علّی بر قرار شده است تغییر دهد، و دوماً، انسان قادر به استفاده از اراده خود و انتخاب بین خوب و بد در اعمال خود نیست.

انگلیسی به انگلیسی

• doctrine which states that there is a reason for everything and all is predestined
determinism is the belief that all acts, decisions, and events are the results of things that have already happened, and therefore cannot be altered.

پیشنهاد کاربران

Determinism
تعین گرایی
جبر. جبرگرایی. جبر باوری
مثال:
I don't believe in historical determinism.
من به جبر تاریخی اعتقاد ندارم.
جبر گرایی ، فلسفه تقدیری
اعتقاد به این که اتفاقاتی که میفته تحت کنترل مانیست
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : determine
✅️ اسم ( noun ) : determination / determinant / determiner / determinism
✅️ صفت ( adjective ) : determinate / determined / determinable / deterministic
✅️ قید ( adverb ) : determinedly / deterministically
fatalism
Determinism, in philosophy, theory that all events, including moral choices, are completely determined by previously existing causes. Determinism is usually understood to preclude free will because it entails that humans cannot act otherwise than they do.
...
[مشاهده متن کامل]

noun
[noncount] philosophy : the belief that all events are caused by things that happened before them and that people have no real ability to make choices or control what happens

جبرگرایی
جزمیت، جبرگرایی
موجَبیت
اعتقاد به عدم تغییر
قطعیت ، جبرگرایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس