تصمیم گرفتن، تصمیم محکم گرفتن
I'm determined to help you with your homeworks!
تمایل شدید برای انجام چیزی
تعیین
مشخص کردن، تصمیم گرفتن، حکم دادن
مصمم
مثال:she was determined to win the. game
مثال:she was determined to win the. game
مشخص معیین
مصمم
تصمیم محکم