determinable

/dəˈtɜːrmənəbl̩//dɪˈtɜːmɪnəbl̩/

معنی: قابل تعیین، معلوم کردنی، انقضاء پذیر
معانی دیگر: تعیین پذیر، قابل تصمیم گیری و اتخاذ روش، گماردپذیر، نمایان پذیر

جمله های نمونه

1. It is pointed that in determinable character of hand operating torque by comparison with electric operation. An improvement method is given.
[ترجمه گوگل]به این نکته اشاره می شود که در مقایسه با عملکرد الکتریکی، گشتاور دستی قابل تعیین است یک روش بهبود داده شده است
[ترجمه ترگمان]نشان داده شده است که در ویژگی قابل تعیین گشتاور عملیاتی دست در مقایسه با عملیات الکتریکی یک روش بهبود داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The determinable error in plate counting method is larger.
[ترجمه گوگل]خطای قابل تعیین در روش شمارش صفحات بزرگتر است
[ترجمه ترگمان]خطای قابل تعیین در روش شمارش صفحه بزرگ تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This paper proposes a determinable admission control mechanism based on a VBR data model, which is compared with CBR data model.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک مکانیسم کنترل پذیرش قابل تعیین بر اساس یک مدل داده VBR را پیشنهاد می‌کند که با مدل داده‌های CBR مقایسه می‌شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک مکانیزم کنترل پذیرش قابل تعیین براساس مدل داده های VBR پیشنهاد می دهد، که با مدل داده های CBR قابل مقایسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It proposes the thought of constructing a determinable model basing on dense pattern data, directed with sedimentology and combining with dynamic and static data.
[ترجمه گوگل]این ایده ساخت یک مدل قابل تعیین بر اساس داده های الگوی متراکم، هدایت شده با رسوب شناسی و ترکیب با داده های پویا و ایستا را پیشنهاد می کند
[ترجمه ترگمان]این مدل، ایده ایجاد یک مدل قابل تعیین براساس داده های الگوی متراکم، هدایت شده با sedimentology و ترکیب با داده های پویا و استاتیک را پیشنهاد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even though it may not be easily determinable, the level of sympathetic blockade is important.
[ترجمه گوگل]حتی اگر ممکن است به راحتی قابل تعیین نباشد، سطح محاصره سمپاتیک مهم است
[ترجمه ترگمان]با اینکه ممکن است به راحتی قابل تعیین نباشد، سطح مسدود کردن محاصره کنندگان مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some microscale approaches of determinable experiments in gernral chemistry were presented in this titrationgas constant.
[ترجمه گوگل]برخی از روش‌های ریزمقیاس آزمایش‌های قابل تعیین در شیمی Gernral در این ثابت تیتراسیون گاز ارائه شد
[ترجمه ترگمان]برخی از رویکردهای microscale برای آزمایش ها determinable در شیمی gernral در این ثابت titrationgas ارایه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So the function of investment analysis is determinable in real estate investment.
[ترجمه گوگل]بنابراین عملکرد تحلیل سرمایه گذاری در سرمایه گذاری املاک و مستغلات قابل تعیین است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، عملکرد تحلیل سرمایه گذاری در سرمایه گذاری املاک و مستغلات قابل تعیین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. During the third month of pregnancy the sex of the child becomes determinable.
[ترجمه گوگل]در ماه سوم بارداری جنسیت کودک قابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]در طول ماه سوم بارداری، جنسیت کودک قابل تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The seller must deliver the goods on that date if a date is fixed by or determinable from the contract.
[ترجمه محسن] فروشنده موطف است در تاریخ مقرر در قرارداد و چنانچه غیر ازین باشد[تاریخی مقرر نشده باشد]یا در موعدی که بر اساس قرارداد قابل تعیین است، کالا را ( به مشتری ) تحویل دهد.
|
[ترجمه گوگل]فروشنده باید کالا را در آن تاریخ تحویل دهد اگر تاریخی توسط قرارداد تعیین شده باشد یا از آن قابل تعیین باشد
[ترجمه ترگمان]فروشنده باید کالاها را در آن تاریخ تحویل دهد اگر یک تاریخ به وسیله یا قابل تعیین از قرارداد تعیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then, Several typical ATC calculating methods on the basis of determinable model are compared.
[ترجمه گوگل]سپس، چند روش معمولی محاسبه ATC بر اساس مدل قابل تعیین مقایسه شده است
[ترجمه ترگمان]سپس، چندین روش محاسبه ضد تروریستی معمول براساس مدل قابل تعیین مقایسه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results showed that high stress concentration around the spot weld edge may be the determinable factor for initializing and propagating of the high cycle fatigue crack.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که غلظت بالای تنش در اطراف لبه جوش نقطه‌ای ممکن است عامل تعیین‌کننده‌ای برای شروع و انتشار ترک خستگی چرخه بالا باشد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که غلظت بالای تنش در اطراف لبه جوش نقطه ای می تواند عامل determinable برای راه اندازی و گسترش ترک خستگی چرخه بالا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If a period of time is fixed by or determinable from the contract, the seller must deliver the goods at any time within that period unless circumstances indicate that the Buyer is to choose a date.
[ترجمه گوگل]اگر یک دوره زمانی توسط قرارداد تعیین شده یا از آن قابل تعیین است، فروشنده باید کالا را در هر زمانی در آن مدت تحویل دهد، مگر اینکه شرایط نشان دهد که خریدار باید تاریخ را انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]اگر یک دوره زمانی توسط یا قابل تعیین از قرارداد تعیین شود، فروشنده باید کالاها را در هر زمانی در آن دوره تحویل دهد مگر اینکه شرایط نشان دهد که خریدار باید یک قرار را انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The trial court interpreted this language as conveying a fee simple determinable in the disputed strip of land, and granted appellee's demurrer.
[ترجمه گوگل]دادگاه بدوی این زبان را به منزله انتقال هزینه ای ساده و قابل تعیین در نوار زمین مورد مناقشه تفسیر کرد و به شکایت کننده تجدیدنظر اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه محاکمه این زبان را به عنوان انتقال یک fee ساده در نوار مورد مناقشه زمین تعبیر کرد و demurrer appellee را اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This order is accepted subject to limit of buyers credit determinable at any time by seller.
[ترجمه گوگل]این سفارش با محدودیت اعتبار خریدار قابل تعیین در هر زمان توسط فروشنده پذیرفته می شود
[ترجمه ترگمان]این ترتیب تابع محدودیت اعتبار خریداران در هر زمان از جانب فروشنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل تعیین (صفت)
assignable, determinable

معلوم کردنی (صفت)
determinable

انقضاء پذیر (صفت)
determinable

تخصصی

[حقوق] قابل تعیین، دارای موعد معین، قابل فسخ

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being settled or decided; may be determined, may be concluded

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : determine
✅️ اسم ( noun ) : determination / determinant / determiner / determinism
✅️ صفت ( adjective ) : determinate / determined / determinable / deterministic
✅️ قید ( adverb ) : determinedly / deterministically

بپرس