determent

/dəˈtɜːrmənt//dəˈtɜːmənt/

معنی: انصراف، تحذیر
معانی دیگر: تحذیر، انصراف

جمله های نمونه

1. The determent policy has been dubbed MAD, an acronymstands for mutual assured destruction.
[ترجمه گوگل]سیاست بازدارندگی MAD نامگذاری شده است که مخفف تخریب تضمین شده متقابل است
[ترجمه ترگمان]سیاست determent، به عنوان acronymstands برای انهدام مطمئن دو طرفه، دوبله شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The determent policy has been dubbed MAD, an appropriate acronym which stands for mutual assured destruction.
[ترجمه گوگل]سیاست بازدارندگی MAD نامگذاری شده است، مخفف مناسبی که مخفف تخریب تضمین شده متقابل است
[ترجمه ترگمان]سیاست determent یک علامت اختصاری صحیح است که مخفف destruction متقابل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The determent policy has been dubbed MAD appropriate acronym which stands for mutual assured destruction.
[ترجمه گوگل]سیاست بازدارندگی را مخفف مناسب MAD نامیده اند که مخفف تخریب تضمین شده متقابل است
[ترجمه ترگمان]سیاست determent مخفف MAD appropriate است که مخفف destruction متقابل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When you must decline a request, determent in advance exactly what you will say.
[ترجمه گوگل]زمانی که باید درخواستی را رد کنید، از قبل دقیقاً آنچه را که خواهید گفت، تعیین کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که باید درخواست خود را کاهش دهید، دقیقا به همان چیزی که خواهید گفت پیشرفت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Potential problem of celebrity status is not much of a determent to those seeking limelight.
[ترجمه گوگل]مشکل بالقوه وضعیت سلبریتی، برای کسانی که به دنبال جلب توجه هستند، چندان مانعی ندارد
[ترجمه ترگمان]مساله بالقوه در مورد وضعیت مشهور افراد مشهور، چندان مورد توجه کسانی نیست که به دنبال جلب توجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its assumption is that punishments serve a function of determent.
[ترجمه گوگل]فرض آن این است که مجازات ها تابعی از قاطعیت هستند
[ترجمه ترگمان]فرض آن این است که مجازات ها به صورت تابعی از determent عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Potential problems of celebrity status are not much of a determent to those seeking limelight.
[ترجمه گوگل]مشکلات بالقوه وضعیت افراد مشهور برای کسانی که به دنبال جلب توجه هستند، خیلی عامل بازدارنده نیست
[ترجمه ترگمان]مشکلات بالقوه در وضعیت معروف شهرت چندانی برای کسانی که به دنبال جلب توجه هستند نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انصراف (اسم)
refuse, dissuasion, determent, relinquishment, put-off

تحذیر (اسم)
warning, determent, premonition, prenotion, prevision

انگلیسی به انگلیسی

• impediment, hindrance, something which deters or gets in the way

پیشنهاد کاربران

بپرس