deteriorative

/dɪˈtɪərɪəreɪtɪv//dɪˈtɪərɪəreɪtɪv/

در حال بد شدن یا کردن، دژگرا، تبهگن، بدتر شونده

جمله های نمونه

1. For perishable articles, deteriorative articles and other articles that are inappropriate or uneasy to be preserved, necessary measures for keeping evidences shall be taken.
[ترجمه گوگل]برای اشیای فاسدشدنی، اشیای فرسوده و سایر اشیایی که نگهداری آنها نامناسب یا مشکل است، باید اقدامات لازم برای نگهداری شواهد انجام شود
[ترجمه ترگمان]برای مواد فاسد شدنی، مقالات deteriorative و مقالات دیگر که نامناسب یا معذب هستند، معیارهای لازم برای نگهداری مدارک باید برداشته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Light grazing or over grazing lead to deteriorative succession of artificial sward.
[ترجمه گوگل]چرای سبک یا چرای بیش از حد منجر به توالی زوال شمشیر مصنوعی می شود
[ترجمه ترگمان]چرای نور و یا چرای دام منجر به جانشینی deteriorative چمن مصنوعی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As the working environment of electromagnetism gets deteriorative and a great deal of jammings exist, target detection and information extraction at very low SINR are difficult.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که محیط کار الکترومغناطیس بدتر می شود و پارازیت های زیادی وجود دارد، تشخیص هدف و استخراج اطلاعات در SINR بسیار پایین دشوار است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که محیط کار الکترومغناطیس deteriorative و مقدار زیادی از jammings وجود دارد، استخراج هدف و استخراج اطلاعات در سطوح بسیار پایین دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This paper briefly analyzed the deteriorative reasons of the packaged food, medicine, etc.
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور مختصر به تحلیل دلایل زوال مواد غذایی بسته بندی شده، دارو و غیره می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور خلاصه دلایل deteriorative مواد غذایی بسته بندی، دارو و غیره را مورد تحلیل قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Molten-salt electrolytic preparation of deteriorative agent AlSr alloy by using liquid A1 as cathode is characterized by such advantages as simple process, low cost and high product purity.
[ترجمه گوگل]آماده سازی الکترولیتی نمک مذاب آلیاژ آلیاژ AlSr با استفاده از مایع A1 به عنوان کاتد با مزایایی مانند فرآیند ساده، هزینه کم و خلوص محصول بالا مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]Molten - ترکیب الکترولیتی نمک یک عامل deteriorative با استفاده از A۱ مایع به عنوان کاتد با این مزایا به عنوان فرآیند ساده، هزینه کم و خلوص پایین محصول مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The main relative factors which affected the deteriorative and death rate were age, feeding model, infection, organic failure and degree of anaemia.
[ترجمه گوگل]فاکتورهای نسبی اصلی که بر میزان وخامت و مرگ و میر تأثیر داشتند، سن، مدل تغذیه، عفونت، نارسایی ارگانیک و درجه کم خونی بود
[ترجمه ترگمان]عوامل اصلی مرتبط با نرخ مرگ و میر ناشی از سن، مدل خوراک، عفونت، شکست ارگانیک و درجه کم خونی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Deteriorative reason of LS estimates is analyzed.
[ترجمه گوگل]دلیل بدتر برآوردهای LS تحلیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، تحلیل LS تحلیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To study deteriorative repairable queuing system with multiple repairman vacations, this paper proposes a kind of new maintenance and replacement model.
[ترجمه گوگل]برای مطالعه سیستم صف قابل تعمیر خراب با تعطیلات چند تعمیرکار، این مقاله نوعی مدل تعمیر و نگهداری و جایگزینی جدید را پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله برای مطالعه سیستم صف بندی deteriorative با چندین تعطیلات repairman، نوعی تعمیر و نگهداری جدید و مدل جایگزینی را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The financial straits are evolved from normal to deteriorative situation.
[ترجمه گوگل]تنگناهای مالی از حالت عادی به وضعیت وخیم تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]تنگناهای مالی از حالت عادی به وضعیت deteriorative رشد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One can not feel sharp stimulation in the deteriorative process, because the process has been gradually finished in so long period as decades.
[ترجمه گوگل]نمی توان تحریک شدیدی را در روند زوال احساس کرد، زیرا این روند به تدریج در یک دوره طولانی به اندازه چند دهه به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان]انسان نمی تواند تحریک شدید را در فرآیند deteriorative احساس کند، زیرا این فرآیند به تدریج در طول چند دهه به پایان رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Senescence may be defined as the deteriorative events which precede the death of a mature cell.
[ترجمه گوگل]پیری ممکن است به عنوان رویدادهای زوالی که قبل از مرگ یک سلول بالغ انجام می شود تعریف شود
[ترجمه ترگمان]senescence ممکن است به عنوان رویداد deteriorative تعریف شوند که بر مرگ یک سلول بالغ مقدم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thin-layer chromatographic analysis indicated the contents of lecithin and phosphatidyl ethanolamine in deteriorative phosphatide were reduced visibly.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل کروماتوگرافی لایه نازک نشان داد که محتویات لسیتین و فسفاتیدیل اتانول آمین در فسفاتید زوال به وضوح کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]آنالیز chromatographic لایه نازک نشان داد که محتویات of و phosphatidyl ethanolamine در deteriorative phosphatide به طور قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chapter five is the establishment of the principle of prohibiting deteriorative alteration in civil appeal in our country.
[ترجمه گوگل]فصل پنجم، وضع اصل منع تغییر زوال در تجدیدنظر مدنی در کشور ما است
[ترجمه ترگمان]فصل پنجم تاسیس اصل منع مشروبات الکلی در کشور ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Transmit and receive eigen-beamforming was employed in the presence of deteriorative fading correlation.
[ترجمه گوگل]انتقال و دریافت eigen-beamforming در حضور همبستگی محو شدن بدتر به کار گرفته شد
[ترجمه ترگمان]Transmit و دریافت eigen - پرتودهی در حضور همبستگی fading deteriorative به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• degenerative, becoming worse, causing deterioration

پیشنهاد کاربران

رو به وخامت
Adj:
tending to deteriorate
خراب کننده
بدتر کننده ( مثلا شرایط )
وخیم کننده ( مثلا اوضاع )
تشدید کننده ( مثلا اثر )
مخرب - تشدید شده
Doctor I have the diagnosis of the crewman who attacked Enginner Scott.
...
[مشاهده متن کامل]

It was definately due to the deteriorative effect of space.
Star Trek TOS

تباهی پذیر

بپرس