detain

/dəˈteɪn//dɪˈteɪn/

معنی: توقیف کردن، باز داشتن، معطل کردن
معانی دیگر: در بازداشت نگه داشتن، تحت توقیف نگه داشتن، زندانی کردن

جمله های نمونه

1. The act allows police to detain a suspect for up to 48 hours.
[ترجمه گوگل]این قانون به پلیس اجازه می دهد تا یک مظنون را تا 48 ساعت بازداشت کند
[ترجمه ترگمان]این اقدام به پلیس اجازه می دهد تا یک مظنون را به مدت ۴۸ ساعت بازداشت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This issue need not detain us long.
[ترجمه گوگل]این موضوع نیازی به بازداشت طولانی مدت ما ندارد
[ترجمه ترگمان]این مساله ما را معطل نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is against the law to detain you against your will for any length of time.
[ترجمه گوگل]بازداشت شما بر خلاف میل شما برای مدت طولانی خلاف قانون است
[ترجمه ترگمان]این خلاف قانون است که شما را به مدت هر زمانی در مقابل اراده خود نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thank you. We won't detain you any further.
[ترجمه گوگل]متشکرم ما دیگر شما را بازداشت نخواهیم کرد
[ترجمه ترگمان] ممنون دیگر شما را معطل نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The police are now allowed to detain terrorist suspects for as long as a week.
[ترجمه گوگل]اکنون پلیس اجازه دارد مظنونان تروریستی را تا یک هفته بازداشت کند
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال حاضر مجاز به بازداشت نمودن مظنونین تروریستی به مدت یک هفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Detain any person who poses an imminent threat of death or serious bodily harm.
[ترجمه گوگل]هر فردی را که تهدید قریب الوقوع مرگ یا آسیب جدی بدنی است، بازداشت کنید
[ترجمه ترگمان]هر فردی که یک تهدید قریب الوقوع از مرگ و یا آسیب جسمی جدی تلقی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If the police wish to detain him they must place him under arrest.
[ترجمه گوگل]اگر پلیس بخواهد او را بازداشت کند، باید او را بازداشت کند
[ترجمه ترگمان]اگر پلیس بخواهد او را نگه دارد باید او را بازداشت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I won't detain you and spoil your fun.
[ترجمه گوگل]من شما را بازداشت نمی کنم و لذت شما را خراب نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من شما را معطل نمی کنم و تفریح شما را خراب نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I do not need to detain the House with a contemporary history of that sad state.
[ترجمه گوگل]من نیازی به بازداشت مجلس با تاریخ معاصر آن وضعیت غم انگیز ندارم
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که کاخ را با تاریخ معاصر آن ایالت غمگین بازداشت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I won't detain you for much longer, Miss Reid. There are just a few more questions that I need to ask you.
[ترجمه گوگل]من شما را خیلی بیشتر بازداشت نمی کنم، خانم رید فقط چند سوال دیگر وجود دارد که باید از شما بپرسم
[ترجمه ترگمان]من بیش از این شما را معطل نمی کنم، خانم رید فقط چند تا سوال دیگه هست که باید ازت بپرسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Normally, Mickeen would detain you as long as he could, jabbering away about this, that and the other.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، میکین تا زمانی که می توانست شما را بازداشت می کرد و در مورد این، آن و دیگری حرف می زد
[ترجمه ترگمان]در حالت عادی، Mickeen تا آنجا که می توانست شما را بازداشت خواهد کرد و درباره این و دیگری حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The general distributors have right to detain or suspend that all or part of payment to the branch distributor unless they break the law or branch distributor's right in the contract .
[ترجمه گوگل]توزیع کنندگان عمومی حق دارند تمام یا بخشی از پرداخت را به توزیع کننده شعبه بازداشت یا تعلیق کنند مگر اینکه قانون یا حق توزیع کننده شعبه را در قرارداد نقض کنند
[ترجمه ترگمان]توزیع کنندگان عمومی حق دارند که همه یا بخشی از پرداخت به توزیع کننده را تعلیق یا تعلیق کنند مگر اینکه آن ها قانون یا توزیع کننده شاخه را در قرارداد بشکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prehistory of languages need not detain us.
[ترجمه گوگل]ماقبل تاریخ زبانها نباید ما را بازداشت کند
[ترجمه ترگمان]انسان های غار نشین ما نباید ما را بازداشت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Georgian policemen detain refugees from South Ossetia outside the parliament building in central Tbilisi, Georgia's capital.
[ترجمه گوگل]پلیس گرجستان پناهجویان اوستیای جنوبی را در بیرون ساختمان پارلمان در مرکز تفلیس، پایتخت گرجستان بازداشت می کند
[ترجمه ترگمان]پلیس گرجستان پناهندگان اوستیای جنوبی را در خارج از ساختمان پارلمان در مرکز شهر تفلیس، پایتخت جورجیا، بازداشت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He caught her arm in a subconscious attempt to detain her.
[ترجمه گوگل]او در تلاشی ناخودآگاه بازوی او را گرفت تا او را بازداشت کند
[ترجمه ترگمان]او دستش را در ذهن نیمه هشیار او گرفت تا او را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توقیف کردن (فعل)
grab, suppress, apprehend, arrest, book, confiscate, detain, distrain, embay, seize, intern, sequester, pull in, impound, sequestrate

باز داشتن (فعل)
deter, stay, ban, forbid, interdict, bar, hold, arrest, detain, impeach, encumber, prevent, debar, dissuade, block, contain, impede, stow

معطل کردن (فعل)
detain, delay

تخصصی

[حقوق] بازداشت کردن، حبس کردن، توقیف کردن

انگلیسی به انگلیسی

• arrest, delay, confine
when people such as the police detain someone, they keep them in a place under their control.
to detain someone also means to delay them, for example by talking to them.

پیشنهاد کاربران

۱. معطل کردن. گیر انداختن ۲. نگه داشتن. بازداشت کردن. محبوس کردن. در بازداشت نگهداشتن. توقیف کردن
مثال:
Detain them in [their] houses.
آنها را در خانه هایشان محبوس کنید.
�فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ�
گروگان گرفتن
US agrees to release $6bn in Iran funds as part of deal to free detained Americans
معطل کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : detain
✅️ اسم ( noun ) : detention
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
بازداشت کردن
معطل کردن
توقیف کردن
به زندان انداختن
توقیف کردن
حبس کردن
زندانی کردن
ممانعت کردن ( از ترک محل )
اِجداع
بازداشت کردن، ممانعت از ترک محلی توسط پلیس
To keep ( someone ) in official custody, typically for questioning about a crime or in a politically sensitive situation.
To confine
To take into custody
To hold in custody
To seize
To arrest
To apprehend
To stop someone from going away

بپرس