1. detached retina
(پزشکی) شبکیه ی جدا شده
2. a detached building
ساختمان مجزا
3. a detached mood
حالت حاکی از بی علاقگی
4. a detached view of the problem
نگاهی بی طرفانه به مسئله
5. they detached the wagons from the locomotive
واگن ها را از لوکوموتیو باز کردند.
6. our ship was detached to guard the harbour
ناو ما برای پاسداری از بندرگاه گسیل شد.
7. this seatbelt can be attached and detached easily
این کمربند ایمنی به آسانی بسته و باز می شود.
8. Try to take a more detached view .
[ترجمه فرزانه گلینی] بهتره دیدگاه بی طرفانه تری داشته باشی!|
[ترجمه گوگل]سعی کنید نمای مجزاتری داشته باشید[ترجمه ترگمان]سعی کنید دیدگاه detached تری داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He felt curiously detached from what was going on.
[ترجمه ب.] به شکلی عجیب نسبت به آنچه در حال رخ دادن بود، احساس بی طرفی می کرد|
[ترجمه گوگل]او به طرز کنجکاویی احساس می کرد که از آنچه در حال وقوع است جدا شده است[ترجمه ترگمان]با کنجکاوی از آنچه در پیش بود احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They detached their trailer and set up camp.
[ترجمه گوگل]آنها تریلر خود را جدا کردند و اردو زدند
[ترجمه ترگمان] تریلر رو جدا کردن و اردو زدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تریلر رو جدا کردن و اردو زدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A figure in white detached itself from the shadows.
[ترجمه گوگل]چهره ای سفیدپوش از سایه ها جدا شد
[ترجمه ترگمان]هیکلی که از میان سایه ها جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هیکلی که از میان سایه ها جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He detached himself from the world.
[ترجمه گوگل]خودش را از دنیا جدا کرد
[ترجمه ترگمان]او خودش را از دنیا جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او خودش را از دنیا جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He detached the hood from the jacket.
[ترجمه بهزاد] او کلاه را از جلیقه جدا کرد|
[ترجمه گوگل]کاپوت را از کاپشن جدا کرد[ترجمه ترگمان]کاپوت را از روی کت جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A number of men were detached to guard the right flank.
[ترجمه گوگل]تعدادی از مردان برای محافظت از جناح راست جدا شدند
[ترجمه ترگمان]چند نفر از سربازان جدا شدند تا از جناح راست محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چند نفر از سربازان جدا شدند تا از جناح راست محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A plane was detached to search for survivors.
[ترجمه گوگل]یک هواپیما برای جستجوی بازماندگان جدا شد
[ترجمه ترگمان]یک هواپیما برای جست و جو برای نجات یافتگان از زمین جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک هواپیما برای جست و جو برای نجات یافتگان از زمین جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The label became detached from your parcel.
[ترجمه گوگل]برچسب از بسته شما جدا شد
[ترجمه ترگمان]برچسب از بسته شما جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برچسب از بسته شما جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید