desultorily

/desultorilei//desultorilei/

بطور بی ترتیب، بدون قاعده، پرت، بطوردرهم

جمله های نمونه

1. I turned left and desultorily fell in with Ronny Taskin and his friends, who walked home the same way I did.
[ترجمه گوگل]من به چپ پیچیدم و به طرز فحاشی با رونی تاسکین و دوستانش افتادم که به همان روش من به خانه رفتند
[ترجمه ترگمان]من به سمت چپ پیچیدم و به طور غیر معمول با رانی Taskin و دوستانش که مثل من به خانه می رفتند، افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Kitchen colour desultorily, can make cook person the eye that gaze around is couldn't get loosen, easy generation is tired feeling.
[ترجمه گوگل]رنگ آشپزخونه بدجوری میتونه باعث بشه که آدم آشپز چشمی که به اطرافش نگاه میکنه شل نشه، نسل راحت احساس خستگی میکنه
[ترجمه ترگمان]رنگ آشپزخانه desultorily می تواند فرد آشپزی را نگاه کند که به اطراف نگاه می کند نمی تواند شل شود، تولید آسان احساس خستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But, tired of playing, he had desultorily come round the fence, and was rambling up behind her.
[ترجمه گوگل]اما او که از بازی خسته شده بود، با بدگویی به دور حصار آمده بود و پشت سر او می چرخید
[ترجمه ترگمان]اما از بازی خسته شده بود بی آن که از بازی کردن خسته شود، از پشت نرده ها بیرون آمد و از پشت سرش به چرت و پرت افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They had spent some time wandering desultorily thus, Tess eating in a half pleased, half reluctant state whatever d'Urberville offered her.
[ترجمه گوگل]آنها مدتی را صرف سرگردانی بی‌رحمانه کرده بودند، بنابراین، تس در حالتی نیمه خوشحال، نیمه بی‌میل، هر آنچه را که D'Urberville به او پیشنهاد داد، می‌خورد
[ترجمه ترگمان]آن ها چند ساعتی را در این گونه سپری کرده بودند، و تس با لحنی نیمه شاد و نیمه بی میل، که به او پیشنهاد کرده بود، می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The man continued talking. She answered him desultorily.
[ترجمه گوگل]مرد به صحبت خود ادامه داد او با توهین به او پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]مرد به حرف زدن ادامه داد او به طور بی ترتیب جوابش را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have read desultorily the writings of the younger generation. It may be that among them a more fervid Keats, a more ethereal Shelley, has already published numers the world will willingly remember.
[ترجمه گوگل]من نوشته های نسل جوان را با توهین خوانده ام ممکن است در میان آنها، کیتس پرشورتر، شلی اثیری‌تر، اعدادی را منتشر کرده باشد که جهان با کمال میل به یاد خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]نوشته های نسل جوان را خوانده ام ممکن است در میان آن ها کیتس fervid، که یک شلی اثیری more، در حال حاضر numers را منتشر کرده است که با کمال میل به یاد خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only two sounds disturbed the silence - a fly buzzing desultorily against the window, and a tap dripping into the sink.
[ترجمه گوگل]فقط دو صدا سکوت را بر هم زد - مگسی که به شدت به پنجره وزوز می کند و ضربه ای که داخل سینک می چکد
[ترجمه ترگمان]فقط دو صدا سکوت را به هم زده بودند - یک مگس بی سرو صدا در برابر پنجره وزوز می کرد و یک شیر در ظرف شویی متوقف می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And in Chinese style kitchen, in the kitchen but cannot put a thing in disorder, will cause very easily to the person otherwise desultorily impression.
[ترجمه گوگل]و در آشپزخانه به سبک چینی، در آشپزخانه اما نمی تواند چیزی را به هم ریخته باشد، خیلی راحت در غیر این صورت باعث ایجاد حس نامطلوب در فرد می شود
[ترجمه ترگمان]و در آشپزخانه سبک چینی، در آشپزخانه، اما نمی تواند یک چیز را به اختلال تبدیل کند، به راحتی می تواند باعث ایجاد احساس شخصی فرد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I had my home now, although I do not cook, but I also know to walk into a kitchen to cook for the family, see boiler bowl knife and fork desultorily filled up with the feeling of a moment.
[ترجمه گوگل]من الان خانه‌ام را داشتم، اگرچه آشپزی نمی‌کنم، اما می‌دانم که وارد آشپزخانه شوم تا برای خانواده غذا درست کنم، ببینم چاقو و چنگال کاسه دیگ بخار پر از حس یک لحظه است
[ترجمه ترگمان]من اکنون خانه خود را دارم، اگرچه آشپزی بلد نیستم، اما همچنین می دانم که برای خانواده غذا درست کنم، یک کارد بزرگ دیگ و چنگال را با احساس یک لحظه پر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In actual adornment process, do not taste all sorts of display undertake load one's writing with fancy phrases, such meetings have desultorily feeling.
[ترجمه گوگل]در روند واقعی آراستن، مزه همه نوع نمایش را نچشید، نوشته‌های خود را با عبارات فانتزی بار کنید، چنین جلساتی احساس ناپسندی دارند
[ترجمه ترگمان]در فرآیند تزیین واقعی، سلیقه تمام انواع نمایش را به خود اختصاص ندهید و با عبارات فانتزی دست به نوشتن بزنید، چنین جلساتی احساس desultorily دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These small magnets can free rotation, peacetime its direction desultorily, magnetic mutual offset, the whole object does not show magnetism.
[ترجمه گوگل]این آهنرباهای کوچک می توانند چرخش را آزاد کنند، در زمان صلح، جهت آن را به صورت مخروطی، مغناطیسی متقابل جبران کنند، کل جسم مغناطیس را نشان نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این اهن رباها کوچک می توانند چرخش داشته باشند، مسیر آن desultorily، offset متقابل مغناطیسی، کل شی مغناطیس را نشان نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When we are designing porch furniture and partition, should consider the consistency of integral style, avoid to be pursuit flowery and desultorily .
[ترجمه گوگل]زمانی که در حال طراحی مبلمان و پارتیشن ایوان هستیم، باید قوام سبک یکپارچه را در نظر گرفت، از تعقیب گلدار و بی‌حرمتی خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما طراحی مبلمان و افراز ایوان را طراحی می کنیم، باید ثبات سبک انتگرالی را در نظر بگیریم و از پی گیری flowery و desultorily اجتناب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I said. She likes simple words. She doesn't like the complex and varied. It will only let she feels desultorily.
[ترجمه گوگل]گفتم او کلمات ساده را دوست دارد او پیچیده و متنوع را دوست ندارد این فقط به او اجازه می دهد که احساس بدی کند
[ترجمه ترگمان]گفتم: اون از کلمات ساده خوشش میاد او از پیچیدگی و متنوع خوشش نمی اید فقط به طور کلی خود را ناراحت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : _
صفت ( adjective ) : desultory
قید ( adverb ) : desultorily

بپرس