destruction

/dəˈstrəkʃn̩//dɪˈstrʌkʃn̩/

معنی: خرابی، سرنگونی، تباهی، تخریب، انهدام، ویرانی، اضمحلال، اتلاف
معانی دیگر: نابودی، فنا، هلاکت، مایه ی تباهی، موجب نابودی

جمله های نمونه

1. the destruction of pharaoh's host
نابودی سپاه فرعون

2. willful destruction of others' property
تخریب عمدی ملک دیگران

3. the terrific destruction caused by war
ویرانی وحشت انگیزی که جنگ باعث آن شده است

4. war produces destruction
جنگ ویرانی به بار می آورد.

5. an orgy of destruction
ویرانگری همراه با لگام گسیختگی

6. the city's utter destruction
ویرانی کامل شهر

7. all the death and destruction pertaining to war
همه مرگ ها و خرابی های جنگ

8. gambling will be their destruction
قمار موجب تباهی آنان خواهد شد.

9. his pride caused his destruction
غرور او باعث نابودیش شد.

10. to encompass the city's destruction
موجب نابودی شهر شدن

11. they perverted science to cause war and destruction
از علم برای ایجاد جنگ و ویرانی سو استفاده کردند.

12. an eclipse of the sun presaged death and destruction
خورشید گرفتگی از مرگ و ویرانی پیش آگاهی می داد.

13. the war will be continued until the total destruction of the enemy
جنگ تا نابودی کامل دشمن ادامه خواهد داشت.

14. the book pictures the victory of the mongols and the destruction of iran
این کتاب پیروزی مغولان و ویرانی ایران را مجسم می کند.

15. the war left nothing but a heritage of poverty and destruction
جنگ چیزی جز میراثی از فقر و خرابی به جا نگذاشت.

16. what you see is a phantom that will lead to destruction
آنچه تو می بینی توهمی است که به نابودی خواهد انجامید.

17. Pride goes before destruction.
[ترجمه گوگل]غرور قبل از نابودی است
[ترجمه ترگمان]غرور قبل از ویرانی می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The flood caused serious destruction to the village.
[ترجمه گوگل]سیل خسارات جدی به روستا وارد کرد
[ترجمه ترگمان]سیل موجب تخریب جدی در این روستا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The hurricane left a a trail of destruction behind it.
[ترجمه گوگل]طوفان ردپایی از ویرانی را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان] طوفان ردی از ویرانی رو پشت سر گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Can you really justify the destruction of such a fine old building?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً می توانید تخریب چنین ساختمان قدیمی خوبی را توجیه کنید؟
[ترجمه ترگمان]تو واقعا می تونی نابودی این ساختمون قدیمی رو توجیه کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Destruction pursues the great.
[ترجمه گوگل]ویرانی به دنبال بزرگان است
[ترجمه ترگمان]تخریب به دنبال بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Destruction of the environment is one of the most serious challenges we face.
[ترجمه گوگل]تخریب محیط زیست یکی از جدی ترین چالش های پیش روی ماست
[ترجمه ترگمان]تخریب محیط زیست یکی از جدی ترین چالش هایی است که با آن مواجه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He gasped as he saw how much destruction she had wrought with the hammer.
[ترجمه گوگل]او وقتی دید که او با چکش چقدر تخریب کرده است نفس نفس زد
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان در حالی که می دید چقدر ویرانی را با چکش له کرده بود، نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

سرنگونی (اسم)
overthrow, destruction, debacle

تباهی (اسم)
decay, perdition, ruin, wickedness, spoil, reprobation, depravity, depravation, degeneration, destruction, ruination, vitiation

تخریب (اسم)
destruction, demolition, subversion

انهدام (اسم)
extinction, destruction, devastation, demolition, subversion, stramash

ویرانی (اسم)
ruin, desolation, ravage, destruction, demolition, downcast, ruination, destruct, dilapidation

اضمحلال (اسم)
destruction, vanishing

اتلاف (اسم)
loss, waste, destruction, wastage, dissipation, wreckage

تخصصی

[شیمی] تخریب
[عمران و معماری] ویرانی
[زمین شناسی] تخریب، از هم پاشیدگی، انهدام، تخریب ،تباهی

انگلیسی به انگلیسی

• ruin, desolation, annihilation
destruction is the act of destroying something, or the state of being destroyed.

پیشنهاد کاربران

تخریب
مثال: The hurricane caused widespread destruction in the coastal towns.
توفان باعث تخریب گسترده ای در شهرهای ساحلی شد.
✅ فعل ( verb ) : destroy / destruct
✅اسم ( noun ) : destruction / destructor destructiveness / destroyer
✅ صفت ( adjective ) : destroyed
destroyable # undestroyable /
destructive # undestructive /
...
[مشاهده متن کامل]

destructible # undestructible
✅ قید ( adverb ) : destructively
لغات بالا از لحاظ ریشه به ۲ کلمه یعنی destruct و destroy میرسند

NOUN
۱ ) نابودی - فنا - اضمحلال - نیستی - تباهی
۲ ) ویرانی - تخریب
MEANING:
- the act or process of destroying something or of being destroyed
- the action or process of causing so much damage to something that it no longer exists or cannot be repaired.
...
[مشاهده متن کامل]

💠 Gaza: Israel loses 24 soldiers, its highest one - day death toll
. . . Israel says its campaign is meant to eliminate Hamas, which is sworn to Israel's destruction, and secure the release of over 130 hostages held in Gaza since Oct. 7.

انهدام، تخریب
کشتار، قتل عام، ارتکاب به قتل.
the action or process of killing or being killed
نقض، لغو
at the destruction of any of the rights
به قیمت نقض هر یک از قوانین دیگر
برای یادسپاری اسان تر می توان با کلمات بازی کرد.
تراک، ماشین بزرگ معدنی، که شن جابه جا می کرد دستکاری شده یعنی خراب شده پس دستراکشن یعنی خرابی.
۱. نابودی
۲. ویرانی
۳. تخریب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : destroy
اسم ( noun ) : destruction / destructiveness / destroyer
صفت ( adjective ) : destructive / destructible
قید ( adverb ) : destructively
ویرانی ، خرابی ، نابودی ، تخریب
destruction ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: تخریب 2
تعریف: وضعیتی که در آن قابلیت زیرساخت های مهم برای ارائۀ محصول یا خدمات در سطح مورد انتظار به مشتری از بین می رود
خسارت - خرابی
سقط جنین

destruction = تخریب
destroy = تخریب کردن
فلسفه: ویرانی، ویرانگری
تخریب کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس