destiny

/ˈdestəni//ˈdestɪni/

معنی: سرگذشت، تقدیر، سرنوشت، فلک، ابشخور، نصیب و قسمت
معانی دیگر: قضا و قدر، قسمت، فرجام، عاقبت

جمله های نمونه

1. destiny had decreed that they should marry each other
سرنوشت مقرر کرده بود که آنها با هم ازدواج کنند.

2. blind destiny
سرنوشت جبری

3. the destiny of our nation is in the balance
سرنوشت کشورمان بسته به آن است.

4. man's ultimate destiny
سرنوشت فرجامین بشر

5. the war's destiny hinged on the decisions of only one man
سرنوشت جنگ به تصمیمات فقط یک نفر بستگی داشت.

6. character is destiny
شخصیت سرنوشت ساز است

7. a nation's manifest destiny
سرنوشت آشکار یک ملت

8. it was their destiny to meet and marry each other
سرنوشت آنان این بود که با هم ملاقات و ازدواج کنند.

9. the specialties of her destiny in life
ویژگی های سرنوشت او در زندگی

10. events that will shape the destiny of our country
رویدادهایی که عاقبت کشور ما را شکل خواهند داد

11. he inveighed against his own destiny
او به سرنوشت خود فحش می داد.

12. we know well that the destiny of our football team is in the hands of the players themselves
ما به خوبی می دانیم که سرنوشت تیم فوتبال در دست خود بازیکنان است.

13. it was the courage of our sailors that determined the destiny of that great battle
دلاوری ناویان ما بود که فرجام آن نبرد بزرگ را تعیین کرد.

14. why should we disquiet ourselves in vain in the attempt to control our destiny
چرا بایستی با کوشش بیهوده در راه مهارسازی سرنوشت،خود را دچار دل شوریدگی کنیم.

15. Our destiny offers not the cup of despair, but the chalice of opportunity. So let us seize it, not in fear, but in gladness. ——R. M.
[ترجمه گوگل]سرنوشت ما نه فنجان ناامیدی، بلکه جامی از فرصت را عرضه می کند پس بیایید آن را نه از روی ترس، بلکه در شادی به چنگ آوریم ——ر م
[ترجمه ترگمان]سرنوشت ما جام یاس نیست، اما جام فرصت پس بگذارید آن را بگیریم، نه از ترس، بلکه از خوشحالی آر - - - - - - - - - - - - - ام - - م
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Choice, not chance, determines human destiny.
[ترجمه گوگل]انتخاب، نه شانس، سرنوشت انسان را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]انتخاب، نه شانس، سرنوشت بشر را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Destiny is not a matter of chance. It's a matter of choice.
[ترجمه گوگل]سرنوشت یک چیز شانسی نیست این یک موضوع انتخاب است
[ترجمه ترگمان]تقدیر به هیچ وجه تصادفی نیست این یک انتخاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The destiny of our nation depends on this vote!
[ترجمه گوگل]سرنوشت ملت ما در گرو این رای است!
[ترجمه ترگمان]سرنوشت ملت ما به این رای بستگی دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Lawrence's heroic struggle against his destiny.
[ترجمه گوگل]مبارزه قهرمانانه لارنس علیه سرنوشتش
[ترجمه ترگمان]مبارزه قهرمانانه لاورنس بر علیه سرنوشتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Nobody gets to write your destiny but you.
[ترجمه شان] هیچکس جز خودت، نمی تواند سرنوشت ( تقدیر ) ترا رقم زند .
|
[ترجمه گوگل]هیچ کس جز تو نمی تواند سرنوشت تو را بنویسد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمیتونه سرنوشتت رو به جز تو بنویسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرگذشت (اسم)
event, adventure, narrative, narration, venture, destiny

تقدیر (اسم)
thank, allotment, destiny, destination, dispensation, appreciation, fate, commendation, predestination, ordinance, foredoom, predetermination

سرنوشت (اسم)
karma, die, lot, destiny, destination, fate, predestination, hap, doom, foredoom, kismet

فلک (اسم)
destiny, welkin, fate, heaven, sphere, sky, doom, firmament, felucca

ابشخور (اسم)
destiny, trough, watering place

نصیب و قسمت (اسم)
destiny, fate

انگلیسی به انگلیسی

• fate, fortune, something which is to happen to a person; future course of events
someone's destiny is everything that will happen to them, especially when it is considered to be controlled by someone or something else.
destiny is the force which some people believe controls the things that happen to you.

پیشنهاد کاربران

* My destiny was always to be a doctor.
* It was fate that we met on that train's
destiny مربوط به زندگی و مسر زندگیه .
fate درباره یه اتفاق خاصه.
سرمنزل مقصود
In a land of myth and a time of magic the destiny of a great kingdom rests on the shoulders of a young boy. His name: Merlin
It's your destiny to . . . . . . . . . . . . .
Im the master of my own destiny
اختیار و اراده انسان
fate vs destiny ( قضاوقدر درمقایسه با اختیار و اراده انسان )
fate به معنی سرنوشت - تقدیر یا قضا و قدر است یعنی چیزی از پیش تعیین شده که ما نمی تونیم اونو کنترل کنیم
destiny به معنی اختیار و اراده انسان هست که به انتخاب های ما بستگی داره و ما می تونیم اونو کنترل کنیم
اقبال، تقدیر، بخت، قسمت، سرنوشت، fate
سرگذشت، ماجرا، سرانجام، عاقبت
آنچه از روز ازل برای انسان مقدر شده؛ بخت؛ طالع.
۱. اقبال، بخت، تقدیر، طالع، قدر، قسمت، قضا، مقدر، نصیب
۲. سرگذشت، ماجرا
۳. سرانجام، عاقبت
chance, destination, destiny, doom, fate, fortune, hap, lot, luck, necessity, portion, predestination, star
منبع : www. vajehyab. com
سرنوشت , سرگذشت. قسمت . fate
That's the funny about destiny, it happens whether you plan it or not

بپرس