destination

/ˌdestəˈneɪʃn̩//ˌdestɪˈneɪʃn̩/

معنی: منزل، مقصد، تقدیر، سرنوشت
معانی دیگر: پایانه، پایانگاه، سر منزل، عاقبت، غایت، منظور، هدف، (نادر) مقدر سازی، مقدر شدگی، قضا و قدر

جمله های نمونه

1. the destination of this project will become apparent later on
عاقبت این طرح بعدها آشکار خواهد شد.

2. our journey's destination
پایانگاه سفر ما

3. tehran was our final destination
مقصد نهایی ما تهران بود.

4. reach (or arrive at) one's destination
به سرمنزل (مقصد یا پایانگاه) رسیدن

5. a lopsided load does not reach its destination
بار کج به منزل نمی رسد.

6. A wanderer who is determined to reach his destination does not fear the rain.
[ترجمه گوگل]سرگردانی که مصمم به رسیدن به مقصد است از باران نمی ترسد
[ترجمه ترگمان]یک سرگردان که مصمم است به مقصد برسد از باران نمی ترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Life is like a journey with an unknown destination.
[ترجمه گوگل]زندگی مانند سفری است با مقصدی نامعلوم
[ترجمه ترگمان]زندگی مانند سفر با یک مقصد ناشناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What guided your choice of destination or was it arbitrary?
[ترجمه گوگل]چه چیزی شما را در انتخاب مقصد راهنمایی کرد یا دلخواه بود؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی انتخاب شما را از مقصد هدایت می کند و یا آن را خودسرانه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spain is still our most popular holiday destination.
[ترجمه گوگل]اسپانیا همچنان محبوب ترین مقصد تعطیلات ماست
[ترجمه ترگمان]اسپانیا همچنان محبوب ترین مقصد ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Life is a journey, not a destination.
[ترجمه گوگل]زندگی یک سفر است نه یک مقصد
[ترجمه ترگمان]زندگی یک سفر است، نه یک مقصد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We arrived at our destination tired and hungry.
[ترجمه Mel] ما خسته و گرسنه به مقصدمان رسیدیم
|
[ترجمه A.Gnb] ما خسته و گرسنه به مقصدمان رسیدیم .
|
[ترجمه گوگل]خسته و گرسنه به مقصد رسیدیم
[ترجمه ترگمان]به مقصد خسته و گرسنه به مقصد رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Happiness is a journey, not a destination.
[ترجمه گوگل]شادی یک سفر است، نه یک مقصد
[ترجمه ترگمان]خوشحالی یک سفر است، نه یک مقصد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Spain was cited as the most popular holiday destination.
[ترجمه گوگل]اسپانیا به عنوان محبوب ترین مقصد تعطیلات ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]اسپانیا به عنوان محبوب ترین مقصد تعطیلات یاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The area is being promoted as a tourist destination.
[ترجمه گوگل]این منطقه به عنوان یک مقصد گردشگری معرفی می شود
[ترجمه ترگمان]این منطقه به عنوان یک مقصد توریستی ارتقا داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't let down even if you're nearing the destination.
[ترجمه PARI-PO] حتی اگه به مقصد نزدیک شدی ولش نکن
|
[ترجمه گوگل]حتی اگر به مقصد نزدیک شده اید ناامید نشوید
[ترجمه ترگمان]حتی اگر به مقصد نزدیک بشی، ولش نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منزل (اسم)
house, abode, accommodation, apartment, hearth, dwelling, habitation, lodging, lodge, destination, hospice, inn, caravan-serai, halting place

مقصد (اسم)
aim, goal, destination

تقدیر (اسم)
thank, allotment, destiny, destination, dispensation, appreciation, fate, commendation, predestination, ordinance, foredoom, predetermination

سرنوشت (اسم)
karma, die, lot, destiny, destination, fate, predestination, hap, doom, foredoom, kismet

تخصصی

[حسابداری] مقصد
[کامپیوتر] مقصد .
[برق و الکترونیک] مقصد
[ریاضیات] مقصد

انگلیسی به انگلیسی

• place where one is going, place where something is sent
your destination is the place you are going to.

پیشنهاد کاربران

آینده
جا
سرانجام
مقصود
هدف
سکونت
The place going to
برای معنیش به انگلیسی میتونیم بگیم
The place that someone is going to
یعنی مقصد ، جایی که افراد میخوان برن
goal

منزل
مقصد
مقصد سرنوشت
سرنوشت
سیاحتگاه، تفریحگاه، گردشگاه
منزل. مقصد
مقصد، هدف
the place where sb/sth is going
a place that you arrive
or
aim - goal
مقصد - مکان. البته برای شهر ها هم. استفاده میشه در نقاط جهان
journey's end
خیلی خوب
end of the line
Destiny
مقصد
نتیجه
مسیر حرکت در راهنمایی و رانندگی
منزلگاه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس