destabilization

جمله های نمونه

1. However, 1983 also marked the beginning of severe destabilization.
[ترجمه گوگل]با این حال، سال 1983 نیز آغاز بی ثباتی شدید بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، ۱۹۸۳ همچنین آغاز بی ثباتی شدید را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This was designed before the onset of destabilization, and aimed to restructure the formal school system.
[ترجمه گوگل]این قبل از شروع بی ثباتی طراحی شده بود و هدف آن بازسازی سیستم رسمی مدرسه بود
[ترجمه ترگمان]این کار قبل از شروع بی ثباتی طراحی شده بود و هدف از آن بازسازی سیستم مدارس رسمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These destabilization campaigns put tremendous pressure on the economies and social services of both countries.
[ترجمه گوگل]این کمپین های بی ثبات کننده فشار زیادی بر اقتصاد و خدمات اجتماعی هر دو کشور وارد می کند
[ترجمه ترگمان]این مبارزات بی ثبات، فشار عظیمی را بر اقتصاد و خدمات اجتماعی هر دو کشور وارد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Researchers found that arsenite causes rapid destabilization of the lysosome in cells, and that breaks the lysosome apart, releasing enzymes that destroy these particular kinds of leukemia cells.
[ترجمه گوگل]محققان دریافتند که آرسنیت باعث بی‌ثباتی سریع لیزوزوم در سلول‌ها می‌شود و لیزوزوم را از هم جدا می‌کند و آنزیم‌هایی آزاد می‌کند که این نوع خاص از سلول‌های سرطان خون را از بین می‌برند
[ترجمه ترگمان]محققان دریافتند که arsenite موجب بی ثباتی سریع سلول ها در سلول ها می شود، و این باعث تجزیه و تحلیل the غیر فعال می شود و آنزیم هایی را آزاد می کند که این انواع خاص سلول های سرطان خون را نابود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Regarding with the most destabilization of the gravity dam foundations with weak intercalary strata, it is possible to determine the third angle of. . .
[ترجمه گوگل]با توجه به بیشترین ناپایدار شدن پایه های سد ثقلی با لایه های میانی ضعیف، می توان زاویه سوم را تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به the پایه های سد ثقل با لایه های ضعیف intercalary، امکان تعیین زاویه سوم از هم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Power domination encounters power destabilization in dialogic and dynamic relation.
[ترجمه گوگل]سلطه قدرت با بی ثباتی قدرت در رابطه دیالوگ و پویا مواجه می شود
[ترجمه ترگمان]سلطه قدرت در روابط پویا و پویا با بی ثباتی در قدرت مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, they underestimated the effect of the destabilization of the Firmament.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها تأثیر بی‌ثباتی سازمان را دست کم گرفتند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها تاثیر بی ثباتی the را دست کم گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper proposes a colloid destabilization theory to explain the mechanism of the microparticle retention.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک تئوری بی‌ثبات‌سازی کلوئیدی را برای توضیح مکانیسم حفظ ریزذره پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک نظریه بی ثبات colloid را پیشنهاد می کند تا مکانیسم حفظ microparticle را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A destabilization mechanism behind the broaching - to is discussed.
[ترجمه گوگل]یک مکانیسم بی‌ثباتی در پشت سرگذاشتن - به بحث شده است
[ترجمه ترگمان]یک مکانیزم بی ثبات کننده ای که در پشت سر هم قرار دارد مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The destabilization condition in plastic state, the main causes of wrinkling and the pre ven tion means in the sheet drawing process of tube-shaped parts have been intro duced.
[ترجمه گوگل]شرایط بی‌ثباتی در حالت پلاستیک، علل اصلی چروکیدگی و ابزارهای پیشگیری در فرآیند کشش ورق قطعات لوله‌ای شکل معرفی شده‌اند
[ترجمه ترگمان]شرایط بی ثباتی در حالت پلاستیک، علل اصلی of و قبل از انتقال، در فرآیند کشیدن ورقه قطعات لوله ای شکل به عنوان duced معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cause of filament destabilization is interpreted as steady cancellationreconnection in the photosphere layer.
[ترجمه گوگل]علت بی ثباتی رشته به عنوان لغو ثابت اتصال مجدد در لایه فوتوسفر تفسیر می شود
[ترجمه ترگمان]علت بی ثباتی رشته به عنوان cancellationreconnection ثابت در لایه photosphere تفسیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. More detail on cults started or infiltrated by the intelligence community in their destabilization campaign.
[ترجمه گوگل]جزئیات بیشتر در مورد فرقه‌هایی که جامعه اطلاعاتی در کمپین بی‌ثبات‌سازی خود راه‌اندازی یا نفوذ کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]جزییات بیشتر در مورد cults آغاز شده و یا توسط جامعه اطلاعاتی در مبارزات بی ثبات شان رخنه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The course emphasizes on the explanation about the basic principle of the twisting destabilization and the crankle destabilization.
[ترجمه گوگل]این دوره بر توضیح در مورد اصل اساسی بی ثباتی پیچشی و بی ثباتی میل لنگ تأکید دارد
[ترجمه ترگمان]این دوره بر توضیح در مورد اصل اساسی بی ثباتی در بی ثباتی و بی ثباتی سیاسی تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Under the soft soil geological condition, the problems of the settlement, destabilization, bottom pouring, super-settling and etc.
[ترجمه گوگل]در شرایط زمین شناسی نرم، مشکلات استقرار، بی ثباتی، ریزش کف، فوق ته نشینی و
[ترجمه ترگمان]در شرایط زمین شناسی نرم خاک، مشکلات زیستگاه، بی ثباتی، پایین ریختن پایین، super و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of making unstable, act of making unsteady; (politics) process of undermining a government by removing popular or political support (also destabilisation)

پیشنهاد کاربران

Nations that proved resistant to direct confrontation or were not susceptible to destabilization were met with punishing economic sanctions, akin to the measures imposed on Iran.
ملتهایی که مقاومت در مواجهه مستقیم را به تجربه آموختند یا مستعد بی ثبات سازی نبودند با مجازات تحریمهای اقتصادی مواجه شدند، همانند اقداماتی که درباره ایران وضع شد.
...
[مشاهده متن کامل]

تضعیف یا براندازی ( یک دولت، اقتصاد و غیره ) به طوری که باعث ناآرامی یا فروپاشی شود.
ناپایداری
بی ثباتی
تضعیف
بی ثبات سازی، متزلزل سازی

بپرس