despotic

/ˌdɪˈspɑːtɪk//dɪˈspɒtɪk/

معنی: مطلق، مستبدانه
معانی دیگر: مستبد، خودکامه، خودرای، خودسر، جابر، ستمگر، خودسرانه، باخودکامگی، مردم آزارانه، ستمگرانه

جمله های نمونه

1. a despotic king
سلطان مستبد

2. a despotic minister who consulted no one
وزیر خودکامه ای که با هیچکس مشورت نمی کرد

3. the despotic rule of zahak too collapsed
حکومت ستمگرانه ی ضحاک هم فرو ریخت.

4. the brutalities of despotic regimes
وحشیگری های حکومت های ستمگر

5. The country was ruled by a despotic tyrant.
[ترجمه گوگل]کشور توسط یک ظالم مستبد اداره می شد
[ترجمه ترگمان]این کشور توسط یک ظالم مستبد اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was smothered by his despotic power.
[ترجمه گوگل]او توسط قدرت استبدادی او خفه شد
[ترجمه ترگمان]اون توسط قدرت مستبدانه اون خفه شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The river was despotic and barbaric, ruling over its subjects without mercy.
[ترجمه گوگل]رودخانه مستبد و وحشیانه بود و بدون رحم بر رعایای خود حکومت می کرد
[ترجمه ترگمان]این رودخانه مستبد و وحشی بود و بر اتباع خود حکومت می کرد بدون ترحم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was despotic, and she liked freedom; he was worldly, and she, perhaps, romantic.
[ترجمه گوگل]او مستبد بود و او آزادی را دوست داشت او دنیوی بود و او شاید رمانتیک
[ترجمه ترگمان]او مستبد بود و از آزادی بیشتر دوست داشت و شاید هم رمانتیک بود و شاید هم رمانتیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They exercised despotic rule in their country.
[ترجمه گوگل]آنها در کشور خود حکومت استبدادی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها حکومت خودکامه را در کشور خود اعمال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They exercised a despotic rule in their country.
[ترجمه گوگل]آنها در کشور خود حکومت استبدادی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک حکومت خودکامه را در کشور خود اعمال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Does not practice this system, is despotic.
[ترجمه گوگل]این نظام را اجرا نمی کند، مستبد است
[ترجمه ترگمان]این نظام را تمرین نمی کند، خودکامه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She become so morose and despotic, that her rule become intolerable.
[ترجمه گوگل]او چنان احمق و مستبد شد که حکومت او غیرقابل تحمل شد
[ترجمه ترگمان]او چنان عبوس و مستبد شده بود که قانون او تحمل ناپذیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The local government should exclude these despotic officials and ruthless bandits.
[ترجمه گوگل]حکومت محلی باید این مقامات مستبد و راهزنان بی رحم را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]دولت محلی باید این مقامات خودکامه و راهزنان بی رحم را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is utterly despotic to [ toward ] his subordinates .
[ترجمه گوگل]او نسبت به زیردستان خود کاملاً مستبد است
[ترجمه ترگمان]او نسبت به زیردستان او به شدت خودکامه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Guinea's despotic president, Lansana Conte, died on December 22nd after 24 years in power.
[ترجمه گوگل]لانسانا کونته، رئیس جمهور مستبد گینه، پس از 24 سال قدرت در 22 دسامبر درگذشت
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور مستبد گینه پس از ۲۴ سال قدرت در ۲۲ دسامبر درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطلق (صفت)
abstract, absolute, utter, sheer, total, full, independent, unconditional, unconditioned, slick, unlimited, categorical, implicit, downright, arbitrary, despotic, categoric, unrestrained, plenipotentiary, thetic, thetical

مستبدانه (صفت)
arbitrary, despotic

انگلیسی به انگلیسی

• tyrannical, autocratic; of or pertaining to a despot or despotism
despotic rulers or governments use their power in an unfair or cruel way; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) :
✅️ اسم ( noun ) : despot / despotism
✅️ صفت ( adjective ) : despotic
✅️ قید ( adverb ) : despotically
despotic ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: خودکامه 2
تعریف: دارای ویژگی خودکامگی

بپرس