despot

/ˈdespət//ˈdespɒt/

معنی: ستمگر، حاکم مطلق، سلطان مستبد، ظالم
معانی دیگر: خودکامه، جبار، مردم آزار، خودسر، بیدادگر، (در اصل) ارباب (عنوان برخی از طبقات حکمفرما در یونان قرون وسطی)، خان، قدر قدرت

جمله های نمونه

1. our previous director was a despot
رئیس قبلی ما فردی مستبد بود.

2. The crowd chanted'Down with the Despot '.
[ترجمه Despot] جمعیت فریاد می زدند �نابود باد مستبد�
|
[ترجمه گوگل]جمعیت شعار «مرگ بر مستبد» سر می‌دادند
[ترجمه ترگمان]جمعیت با صدای بلند سرود می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The despot claimed to be the chosen instrument of divine providence.
[ترجمه گوگل]مستبد ادعا می کرد که ابزار برگزیده مشیت الهی است
[ترجمه ترگمان]مستبد مدعی بود که به وسیله مشیت الهی برگزیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She rules her family like a real despot.
[ترجمه گوگل]او مانند یک مستبد واقعی بر خانواده خود حکومت می کند
[ترجمه ترگمان]او خانواده اش را مثل یک استبداد واقعی فرمان روایی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was seen as an enlightened despot pursuing liberal policies in the face of dogmatic reaction from priests and landlords.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک مستبد روشنفکر در نظر گرفته می شد که سیاست های لیبرالی را در مواجهه با واکنش جزمی کشیشان و صاحبخانه ها دنبال می کرد
[ترجمه ترگمان]وی به عنوان یک مستبد روشنفکر در نظر گرفته شد که سیاست های لیبرال را در مواجهه با واکنش متعصبانه از جانب کشیشان و ملاکان دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Qin was a cruel despot who burned books and had scholars put to death.
[ترجمه گوگل]کین یک مستبد ظالم بود که کتابها را سوزاند و دانشمندان را به قتل رساند
[ترجمه ترگمان]چین یک مستبد ظالم بود که کتاب ها را سوزاند و دانشمندان را به قتل رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Despot sector of the mortgage loans will have money!
[ترجمه گوگل]بخش مستبد از وام های رهنی پول داشته باشد!
[ترجمه ترگمان]بخش Despot وام مسکن پول خواهد داشت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hot-blooded retaliation against a nuclear-armed despot would be fraught with danger for the peninsula, and for relations between America and China, the main backers of south and north respectively.
[ترجمه گوگل]انتقام خون گرم علیه یک مستبد مجهز به سلاح هسته ای برای شبه جزیره و روابط بین آمریکا و چین، به ترتیب حامیان اصلی جنوب و شمال، مملو از خطر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]انتقام خون گرم در برابر یک مستبد مسلح به سلاح هسته ای، با خطر شبه جزیره و روابط بین آمریکا و چین و حامیان اصلی جنوب و شمال پر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The local despot trenched on the temple's property.
[ترجمه گوگل]مستبد محلی در ملک معبد سنگر زد
[ترجمه ترگمان]حکمران مستبد محلی بر ملک معبد فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The despot gassed the rebellious tribes.
[ترجمه گوگل]مستبد به قبایل سرکش گاز زد
[ترجمه ترگمان]این فرد مستبد با قبایل شورشی مورد اصابت گلوله قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The despot will not be coming to the cloning lab today.
[ترجمه گوگل]مستبد امروز به آزمایشگاه شبیه سازی نخواهد آمد
[ترجمه ترگمان]مستبد نمی تواند امروز به آزمایشگاه شبیه سازی بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That emperor was a cruel despot.
[ترجمه گوگل]آن امپراتور یک مستبد ظالم بود
[ترجمه ترگمان]آن امپراتور مستبد ظالم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Russia's Peter the Great was a cruel despot.
[ترجمه گوگل]پتر کبیر روسیه یک مستبد ظالم بود
[ترجمه ترگمان]پیتر s بزرگ مستبد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And if it is a despot you would dethrone, see first that his throne erected within you is destroyed.
[ترجمه گوگل]و اگر مستبدی است که می خواهید از تخت سلطنت خلع کنید، ابتدا ببینید که تخت او که در درون شما برپا شده است ویران شده است
[ترجمه ترگمان]و اگر مستبد باشد تو را از سلطنت خلع می کنی، اول ببینی که تخت و تختی که در تو برپا کرده نابود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستمگر (اسم)
violator, rapist, tyrant, oppressor, despot, nimrod, represser

حاکم مطلق (اسم)
autarchy, autarky, despot, autocrat

سلطان مستبد (اسم)
despot, autocrat

ظالم (اسم)
tyrant, oppressor, despot, represser, incubus

انگلیسی به انگلیسی

• tyrant, oppressor, dictator; (history) byzantine or roman emperor or prince
a despot is a ruler or other person who has a lot of power and uses it unfairly or cruelly; a formal word.

پیشنهاد کاربران

a person, especially a ruler, who has unlimited power over other people, and often uses it unfairly and cruelly
شخصی به ویژه حاکمی که قدرت نامحدودی بر سایر مردم دارد و اغلب از آن ناعادلانه و ظالمانه استفاده می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

an evil despot
The king was regarded as having been an enlightened despot.
It is very frustrating when time turns a man who fought for freedom and independence into a harmful despot.
Synonyms;
autocrat
tyrant

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/despot
در خصوص دوست بسیار عزیزم رسم آزادی و پیشنهادشون باید عرض کنم معنی سمت راست با معنی سمت چپ که داخل پرانتز آورده شده کاملا با هم متفاوتند.
معنیش توی این بازه زمانی یک کمی گسترده تر و البته سخت تره.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) :
✅️ اسم ( noun ) : despot / despotism
✅️ صفت ( adjective ) : despotic
✅️ قید ( adverb ) : despotically
despot ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: خودکامه 1
تعریف: فردی که به صورت مطلق و با اِعمال زور حکومت می‏کند
حاکم خودکامه
یعنی حاکم مطلقی که بسیارجبران کننده است. . . ( قاصم الجبارین )

بپرس