despondence


معنی: غم، تنگدلی، حزن، دلسردی، دل گرانی
معانی دیگر: غم، دلسردی، حزن، تنگدلی، دل گرانی

جمله های نمونه

1. Despite my despondence triggered by her disregard, I kept up with my endeavor.
[ترجمه گوگل]با وجود ناامیدی من ناشی از بی اعتنایی او، من به تلاشم ادامه دادم
[ترجمه ترگمان]با وجود ناامیدی من، از بی اعتنایی او، به تلاش خود ادامه دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Despondence, which is manifested in the disordered and disrupted rim vestured by darkness, sets off and contradicts to the extravagance behind it.
[ترجمه گوگل]ناامیدی که در لبه آشفته و از هم گسیخته پوشیده از تاریکی ظاهر می شود، به راه می افتد و با زیاده خواهی پشت آن در تضاد است
[ترجمه ترگمان]despondence، که در هرج و مرج دچار اختلال شده و لبه کلاهش را با تاریکی قطع کرده، راه خود را باز می کند و با اسراف و extravagance پشت آن در تضاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The memo suggests the use of psychiatrists and sociologists to measure the "relative happiness" of workers or their "despondence and grumpiness" as a way to assess their trustworthiness.
[ترجمه گوگل]این یادداشت استفاده از روانپزشکان و جامعه شناسان را برای سنجش "شادی نسبی" کارگران یا "ناامیدی و بدخویی" آنها به عنوان راهی برای ارزیابی قابل اعتماد بودن آنها پیشنهاد می کند
[ترجمه ترگمان]این یادداشت اشاره می کند که استفاده از روانپزشکان و جامعه شناسان برای اندازه گیری \"شادی نسبی\" کارگران یا \"ناامیدی و ناامیدی\" آن ها به عنوان راهی برای ارزیابی قابلیت اعتماد آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. HIV/AIDS despondence is emerged as a urgent and challengeable issue in the world.
[ترجمه گوگل]ناامیدی HIV/AIDS به عنوان یک موضوع فوری و چالش برانگیز در جهان مطرح شده است
[ترجمه ترگمان]ناامیدی ناشی از HIV \/ AIDS به عنوان یک مساله حیاتی و حیاتی در جهان مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even in utter despondence, the psalmist cannot deny the fact that God is still holy and righteous.
[ترجمه گوگل]مزمورنویس حتی در ناامیدی کامل نمی تواند این حقیقت را انکار کند که خدا هنوز مقدس و عادل است
[ترجمه ترگمان]حتی در ناامیدی و ناامیدی، the نمی تواند این حقیقت را انکار کند که خدا هنوز مقدس و پرهیزکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A sudden foreboding, Some love will be lost, The heart become so despondence suddenly, I didn't know sad or delight myself.
[ترجمه گوگل]یک پیش گویی ناگهانی، مقداری عشق از دست خواهد رفت، قلب ناگهان چنان ناامید شد، نمی دانستم غمگین و خوشحالم
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس می کنم که یک عشق ناگهانی از دست خواهد رفت، قلب از دست خواهد رفت، و من خودم هم نمی دانم چه قدر غمگین و غمگین هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We uncontrollably had sex only half month after we had been in love, there was no blushing, no despondence, no reluctance.
[ترجمه گوگل]ما فقط نیم ماه پس از عاشق شدن، به طور غیرقابل کنترلی رابطه جنسی داشتیم، هیچ سرخی، ناامیدی و اکراهی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]فقط نیم ماه پس از آن که عاشق شده بودیم با هم سکس داشتیم، نه سرخ شده بود، نه ناامیدی، و نه بی میلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غم (اسم)
distress, care, sorrow, rue, anxiety, heartache, grief, despondency, despondence

تنگدلی (اسم)
chagrin, despondency, despondence

حزن (اسم)
sorrow, grief, despondency, despondence

دلسردی (اسم)
despondency, discouragement, despondence

دل گرانی (اسم)
despondency, despondence

انگلیسی به انگلیسی

• depression, melancholy, dejection, hopelessness

پیشنهاد کاربران

بپرس