1. he was desperately in love with my sister
او سخت عاشق خواهرم بود.
2. the drowning man was gesturing desperately with his hands
مردی که در حال غرق شدن بود از فرط استیصال با دست هایش علامت می داد.
3. We are trying desperately to keep to our schedule.
[ترجمه گوگل]ما به شدت تلاش می کنیم تا به برنامه خود ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما ناامیدانه تلاش می کنیم تا برنامه خود را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما ناامیدانه تلاش می کنیم تا برنامه خود را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He tried desperately to convey how urgent the situation was.
[ترجمه گوگل]او ناامیدانه سعی کرد به او بگوید که وضعیت چقدر فوری است
[ترجمه ترگمان]او نومیدانه تلاش کرد تا این وضعیت را به سرعت بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او نومیدانه تلاش کرد تا این وضعیت را به سرعت بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Rescue teams worked desperately to restore utilities in the area shattered by the hurricane.
[ترجمه گوگل]تیم های امداد و نجات به شدت برای بازگرداندن تاسیسات برقی در منطقه شکسته شده توسط طوفان تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]تیم های نجات نومیدانه تلاش کردند تا برنامه های رفاهی را در منطقه خنثی کنند که در اثر طوفان خرد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تیم های نجات نومیدانه تلاش کردند تا برنامه های رفاهی را در منطقه خنثی کنند که در اثر طوفان خرد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It is desperately sad news and I am absolutely shattered to hear it.
[ترجمه گوگل]این خبر بسیار ناراحت کننده است و من از شنیدن آن کاملاً متاسف شدم
[ترجمه ترگمان]این خبر بسیار غم انگیز است و من مطلقا از شنیدن آن shattered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این خبر بسیار غم انگیز است و من مطلقا از شنیدن آن shattered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Haig was desperately eager for an affirmative answer.
[ترجمه گوگل]هیگ به شدت مشتاق پاسخ مثبت بود
[ترجمه ترگمان]Haig به شدت مشتاق جواب مثبت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Haig به شدت مشتاق جواب مثبت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The doctors tried desperately to save her life.
[ترجمه گوگل]پزشکان برای نجات جان او ناامیدانه تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]پزشکان نومیدانه تلاش کردند تا زندگیش را نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پزشکان نومیدانه تلاش کردند تا زندگیش را نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He waved desperately to his companion.
[ترجمه گوگل]ناامیدانه برای همراهش دست تکان داد
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی دستش را برای رفیق خود تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی دستش را برای رفیق خود تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Scores of people tried desperately to gatecrash the party.
[ترجمه گوگل]ده ها نفر از مردم ناامیدانه تلاش کردند تا حزب را به هم بزنند
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مردم سعی کردند حزب را منحل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مردم سعی کردند حزب را منحل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He longed desperately to be back at home.
[ترجمه گوگل]او به شدت آرزو داشت که به خانه بازگردد
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست در خانه باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست در خانه باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Doctors tried desperately to reduce the swelling in her brain.
[ترجمه گوگل]پزشکان به شدت تلاش کردند تا ورم مغز او را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]پزشکان نومیدانه تلاش کردند تورم مغزش را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پزشکان نومیدانه تلاش کردند تورم مغزش را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I searched desperately for a toehold in the rock face.
[ترجمه گوگل]ناامیدانه به دنبال سوراخی در صخره می گشتم
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به دنبال جای محکم در چهره سنگی گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به دنبال جای محکم در چهره سنگی گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her marriage is in trouble and she is desperately unhappy.
[ترجمه گوگل]ازدواج او با مشکل مواجه است و او به شدت ناراضی است
[ترجمه ترگمان]ازدواج او در دردسر است و او به شدت ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ازدواج او در دردسر است و او به شدت ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He cut desperately at the rope in an attempt to free his foot.
[ترجمه گوگل]او به شدت طناب را برید تا پایش را آزاد کند
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به طناب چنگ زد تا پایش را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به طناب چنگ زد تا پایش را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He was found desperately trying to untangle several reels of film.
[ترجمه گوگل]او پیدا شد که ناامیدانه سعی می کرد چندین حلقه فیلم را باز کند
[ترجمه ترگمان]او نا امیدانه تلاش می کرد تا حلقه های زیادی از فیلم را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او نا امیدانه تلاش می کرد تا حلقه های زیادی از فیلم را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید