1. 'You promised me love!'he cried despairingly.
[ترجمه گوگل]با ناامیدی گریه کرد: "تو به من قول عشق دادی!"
[ترجمه ترگمان]تو به من قول عشق دادی نومیدانه فریاد کشید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تو به من قول عشق دادی نومیدانه فریاد کشید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She looked despairingly at the mess.
[ترجمه گوگل]او با ناامیدی به آشفتگی نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به این شلوغی نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به این شلوغی نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He rubbed his hand despairingly over his face.
[ترجمه گوگل]دستش را ناامیدانه روی صورتش مالید
[ترجمه ترگمان]نومیدانه دستش را روی صورتش مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نومیدانه دستش را روی صورتش مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Amelie looked despairingly around the crowded bus station at Arles.
[ترجمه گوگل]آملی با ناامیدی به اطراف ایستگاه اتوبوس شلوغ در آرل نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او رلی با ناامیدی در اطراف ایستگاه اتوبوس در Arles به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او رلی با ناامیدی در اطراف ایستگاه اتوبوس در Arles به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Despairingly she thumped the pillows into a more comfortable shape, as though she could vent her frustration on them.
[ترجمه گوگل]او با ناامیدی بالش ها را به شکل راحت تری درآورد، انگار که می تواند ناراحتی خود را روی آنها تخلیه کند
[ترجمه ترگمان]او بالش را روی بالش گذاشت، طوری که انگار می توانست نا امیدی او را بر آن ها خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او بالش را روی بالش گذاشت، طوری که انگار می توانست نا امیدی او را بر آن ها خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Margrida had been half right, she thought despairingly.
[ترجمه گوگل]ناامیدانه فکر کرد مارگریدا تا نیمه درست می گفت
[ترجمه ترگمان]اسکارلت با ناامیدی اندیشید: حق با Margrida بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اسکارلت با ناامیدی اندیشید: حق با Margrida بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The scrubbing was the nastiest, she thought despairingly, bad though blacking the grates, particularly the kitchen range, was.
[ترجمه گوگل]او با ناامیدی فکر کرد که تمیز کردن بدترین کار بود، هرچند سیاه شدن رنده ها، به خصوص محدوده آشپزخانه، بد بود
[ترجمه ترگمان]فکر کرد که این نظافت چه پستی است، به هر حال بد به نظر می رسید، با این که در بخاری را واکس می زد، به خصوص از محوطه آشپزخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فکر کرد که این نظافت چه پستی است، به هر حال بد به نظر می رسید، با این که در بخاری را واکس می زد، به خصوص از محوطه آشپزخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He despairingly abandoned his search.
[ترجمه گوگل]او ناامیدانه جستجوی خود را رها کرد
[ترجمه ترگمان]نومیدانه جست و جو خود را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نومیدانه جست و جو خود را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He gazed despairingly about the room.
[ترجمه گوگل]با ناامیدی به اتاق خیره شد
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به اطراف اتاق می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به اطراف اتاق می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. And he despairingly on the sofa.
[ترجمه گوگل]و ناامیدانه روی مبل
[ترجمه ترگمان]و با ناامیدی روی نیمکت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و با ناامیدی روی نیمکت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Because you should despairingly want to believe in love.
[ترجمه گوگل]زیرا باید ناامیدانه بخواهید به عشق ایمان داشته باشید
[ترجمه ترگمان] چون تو باید ناامیدی رو به عشق اعتقاد داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چون تو باید ناامیدی رو به عشق اعتقاد داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Scarlett thought despairingly that a plague of locusts would be more welcome.
[ترجمه گوگل]اسکارلت با ناامیدی فکر می کرد که از طاعون ملخ ها استقبال بیشتری می شود
[ترجمه ترگمان]اسکارلت با ناامیدی فکر می کرد که a از ملخ بیشتر استقبال خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اسکارلت با ناامیدی فکر می کرد که a از ملخ بیشتر استقبال خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Loess, he had thought despairingly.
[ترجمه گوگل]لس، او با ناامیدی فکر کرده بود
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی فکر کرده بود: Loess
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی فکر کرده بود: Loess
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. How could any red-blooded male ignore the message the actress was sending so blatantly? she wondered despairingly.
[ترجمه گوگل]چگونه یک مرد خون سرخ می تواند پیامی را که بازیگر زن اینقدر آشکار ارسال می کرد نادیده بگیرد؟ او با ناامیدی تعجب کرد
[ترجمه ترگمان]چطور هر مرد سرخ پوش این پیام را نادیده می گرفت؟ با ناامیدی از خود می پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چطور هر مرد سرخ پوش این پیام را نادیده می گرفت؟ با ناامیدی از خود می پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید