desist

/dəˈsɪst//dɪˈzɪst/

معنی: دست کشیدن، دست برداشتن از، باز ایستادن، خود داری کردن
معانی دیگر: ول کردن، خودداری کردن از، دست کشیدن از

جمله های نمونه

1. i wish you would desist from bombarding newspapers with letters
دلم می خواهد که دست از نامه پرانی به روزنامه ها برداری.

2. the court ordered him to desist from putting his garbage in the street
دادگاه به او دستور داد که از قرار دادن زباله در خیابان دست بردارد.

3. The soldiers have been ordered to desist from firing their guns.
[ترجمه eli] به سربازان دستور داده شد که شلیک نکنند
|
[ترجمه علیرضا نوغانی امامی] به سربازان دستور داده شده است که دست به شلیک نزنند.
|
[ترجمه گوگل]به سربازان دستور داده شده است که از شلیک اسلحه خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]سربازان دستور داده اند که guns را شلیک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The shopping centre agreed to desist from false advertising.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید موافقت کرد که از تبلیغات دروغین خودداری کند
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید با خودداری از تبلیغات دروغین موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should desist from such foolish activities.
[ترجمه گوگل]شما باید از این گونه فعالیت های احمقانه دست بردارید
[ترجمه ترگمان]باید از چنین فعالیت های احمقانه دست بکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They agreed to desist from the bombing campaign.
[ترجمه گوگل]آنها موافقت کردند که از کمپین بمباران دست بکشند
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کردند که از کمپین بمب گذاری خودداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We hope that the military regime will desist from its acts of violence.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که رژیم نظامی از اعمال خشونت آمیز خود دست بردارد
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که رژیم نظامی از اقدامات خشونت آمیز خود دست بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The high winds are expected to desist tomorrow.
[ترجمه محمد] انتظار داریم بادهای شدید از فردا متوقف شوند
|
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود وزش بادهای شدید فردا کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که باده ای شدید فردا از این دست بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The judge told him to desist from threatening his wife.
[ترجمه گوگل]قاضی به او گفت که از تهدید همسرش خودداری کند
[ترجمه ترگمان]قاضی به او گفت که دیگر همسرش را تهدید نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It would be wise to desist from this activity forthwith.
[ترجمه گوگل]عاقلانه است که فوراً از این فعالیت خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]کار عاقلانه ای خواهد بود که فورا از این فعالیت جلوگیری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each pledged to desist from slander, vilification and acts of sabotage.
[ترجمه گوگل]هر کدام متعهد شدند که از تهمت، توهین و اقدامات خرابکارانه خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]هر یک از طرفین متعهد شده اند که از تهمت، افترا زدن و اقدامات خرابکارانه دست بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He commanded all law violators to cease and desist.
[ترجمه گوگل]او به همه ناقضان قانون دستور داد که دست بردارند و دست بردارند
[ترجمه ترگمان]به همه قانون فرمان داد که دست از این کار بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Blaine would not desist in her insistence.
[ترجمه گوگل]بلین از اصرار او دست بر نمی داشت
[ترجمه ترگمان]Blaine پافشاری او را بر زبان نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You need to train the dog to desist from barking excessively.
[ترجمه گوگل]شما باید سگ را آموزش دهید که از پارس کردن بیش از حد خودداری کند
[ترجمه ترگمان]باید سگ رو آموزش بدی که زیاد پارس کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست کشیدن (فعل)
resign, cease, desist, demit

دست برداشتن از (فعل)
give up, desist

باز ایستادن (فعل)
desist, surcease

خودداری کردن (فعل)
eschew, forbear, withhold, desist, refrain

انگلیسی به انگلیسی

• stop, cease
if you desist from doing something, you stop doing it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

abandon
To desist means to stop doing something, especially in response to a request or order. It implies a sense of compliance or obedience.
دست کشیدن از انجام کاری، به ویژه در پاسخ به یک درخواست یا دستور.
...
[مشاهده متن کامل]

دلالت بر حس اطاعت یا حرف شنوی دارد.
مثال؛
For instance, a person might be asked to desist from making loud noises in a public place.
In a legal context, a court might issue an order for someone to desist from a certain action.
A parent might tell their child to desist from misbehaving.

متوقف کردن انجام کاری
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
( formal )
🖊 توضیح: stop doing something
🔍 مترادف: halt; cease
💡 معادل فارسی: دست برداشتن، دست کشیدن، متوقف کردن
❗️نکته: این فعل با حرف اضافه ی from همراه است
...
[مشاهده متن کامل]

✅ مثال: The soldiers have been ordered to desist from firing their guns.

desist
اجنتاب کردن ، خودداری کردن
CNN. com@
the company focused on how Giuliani continued to claim without evidence that Dominion aided election fraud even after he received a cease - and - desist letter
دست برداشتن از

بپرس