designer

/dəˈzaɪnər//dɪˈzaɪnə/

معنی: طراح
معانی دیگر: طرحگر، - پرداز، نقش گر، نگاره گر، (طرح شده توسط طراح مشهور) ویژه ساخت

جمله های نمونه

1. designer jeans
شلوار جین مارکه (مارکدار)

2. dress designer
طراح لباس

3. industrial designer
طراح صنعتی،نهرنگ گر صنعتی

4. a scene designer
صحنه پرداز،طراح صحنه

5. The designer has received rave reviews from such arbiters of taste as Elle magazine.
[ترجمه گوگل]این طراح نقدهای تحسین برانگیزی از داوران سلیقه ای مانند مجله Elle دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]این طراح با مرور بیش از حد از این قاضی، قاضی سلیقه (Elle)استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fake designer watches are sold at a fraction of the price of the genuine article.
[ترجمه گوگل]ساعت‌های طراحی تقلبی با کسری از قیمت کالای اصلی فروخته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های تقلبی در بخشی از قیمت این مقاله واقعی به فروش می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The designer came in for a lot of criticism.
[ترجمه الهه فهیمی] طراح آماده رویارویی با بسیاری از انتقادات شد
|
[ترجمه گوگل]این طراح با انتقادات زیادی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]طراح برای بسیاری از انتقادات وارد عمل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He'll only wear clothes with a designer label.
[ترجمه NZA] او فقط لباس هایی با برچسب طراح می پوشد.
|
[ترجمه sara] او فقط لباس های مارک دار خواهد پوشید.
|
[ترجمه گوگل]او فقط لباس هایی با برچسب طراح می پوشد
[ترجمه ترگمان]او فقط با برچسب طراح لباس می پوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They chased up the dress designer to get a delivery date.
[ترجمه گوگل]آنها طراح لباس را تعقیب کردند تا تاریخ تحویل بگیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها طراح لباس را دنبال کردند تا تاریخ تحویل را دریافت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mrs Yacoub was robbed of her £000 designer watch at her West London home.
[ترجمه گوگل]ساعت مچی طراح هزار پوندی خانم یعقوب را در خانه اش در غرب لندن دزدیدند
[ترجمه ترگمان]خانم \"Yacoub\" در خانه اش در غرب لندن از ۰۰۰ پوند دزدیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The designer dummied up the book so that they could study the format.
[ترجمه گوگل]طراح کتاب را ساختگی کرد تا بتوانند قالب را مطالعه کنند
[ترجمه ترگمان]طراح این کتاب را مرتب می کند تا آن ها بتوانند فرمت را مطالعه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's a highly original young designer.
[ترجمه گوگل]او یک طراح جوان بسیار اصیل است
[ترجمه ترگمان]او یک طراح جوان بسیار اصیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her designer clothes were from the pages of a glossy fashion magazine.
[ترجمه گوگل]لباس های طراح او از صفحات یک مجله مد براق بود
[ترجمه ترگمان]لباس های طراح از صفحات مجله مد براق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. People are prepared to pay high prices for designer clothes.
[ترجمه امين اللهيار] مردم آماده هستند برای پرداخت هزینه های بالا برای لباس برند ( مارکدار )
|
[ترجمه گوگل]مردم آماده اند برای لباس های دیزاینر قیمت های بالایی بپردازند
[ترجمه ترگمان]مردم آماده هستند که بهای بالای لباس های طراح را بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They brought in an interior designer to suggest colour schemes for the house.
[ترجمه گوگل]آنها یک طراح داخلی را برای پیشنهاد طرح های رنگی برای خانه آوردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک طراح داخلی آورده بودند تا طرح های رنگی را برای این خانه پیشنهاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The designer has exercised good taste in her use of different fonts.
[ترجمه گوگل]این طراح در استفاده از فونت های مختلف سلیقه خوبی به خرج داده است
[ترجمه ترگمان]طراح از سلیقه خوبی در استفاده از فونت های مختلف استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Designer beers and trendy wines have replaced the good old British pint.
[ترجمه گوگل]آبجوهای دیزاینر و شراب های مد روز جایگزین پینت خوب قدیمی بریتانیا شده اند
[ترجمه ترگمان]آبجو Designer و شراب های trendy جایگزین the قدیمی انگلیسی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. In his designer suit and shiny shoes he looked quite the man about town.
[ترجمه گوگل]او با کت و شلوار طراح و کفش های براقش کاملاً مرد شهر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او با کت و شلوار شیک و کفش های براقی به مردی که در اطراف شهر بود نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طراح (اسم)
architect, designer, modeler, draftsman, sketcher, modeller, schemer, limner

تخصصی

[سینما] طراح
[عمران و معماری] طراح
[ریاضیات] نقشه کش، طرح آفری، طراح

انگلیسی به انگلیسی

• person who designs; creator of evil schemes
carrying a famous designer label; of or pertaining to a designing house
a designer is a person whose job involves planning the form of a new object.
designer clothes are expensive, fashionable clothes made by a famous designer or fashion house.

پیشنهاد کاربران

طراح
مثال: She works as a fashion designer.
او به عنوان یک طراح مد کار می کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Designer shop
بوتیک
مغازه با اجناس برند و تازه طراحی شده و مد روز
= boutique
designer:طراح
design:طراحی کردن
سنتی
طراحی شده توسط افراد مشهور

طراحی گر ، طرح دهنده، طراح
( لباس ) مارک دار و گران قیمت
Made by a famous desiner , expensive and having a famous brand name .
طراحی شده توسط طراحی مشهور یا ساخته شده توسط برندی برتر
طر اح

بپرس