designedly

/diːˈzaɪnɪdli//diːˈzaɪnɪdli/

طبق طرح، طبق نقشه، قصدا، عمدا، بقصد، دانسته

جمله های نمونه

1. Because he raises a question first designedly before this lecture: " Today you why such excitement? "
[ترجمه گوگل]زیرا او ابتدا به طور طراحی شده قبل از این سخنرانی یک سوال را مطرح می کند: "امروز چرا چنین هیجانی دارید؟"
[ترجمه ترگمان]او برای اولین بار قبل از این سخنرانی یک سوال مطرح کرد: \"امروز شما چرا چنین هیجانی دارید؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Designedly reclaims appropriate farming uncultivated land, want to serve as a significant strategic move to consider.
[ترجمه گوگل]طراحی شده بازپس گیری زمین های کشاورزی مناسب کشت نشده، می خواهند به عنوان یک حرکت استراتژیک مهم در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]پرورش زمین های کشاورزی مناسب برای کشت این زمین ها به عنوان یک حرکت استراتژیک قابل توجه در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A scented gift and rememberance designedly dropt.
[ترجمه گوگل]هدیه ای معطر و خاطره ای که طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]یه هدیه خوشبو کننده و \"rememberance عمدی\" هم بعد از اون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Perhaps, because I don't regulate my fettle designedly.
[ترجمه گوگل]شاید به این دلیل که من به طور طراحی شده پاهایم را تنظیم نمی کنم
[ترجمه ترگمان]شاید، چون من designedly را تنظیم نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. MCH work has wide research space, should take the scientific research as the faucet to improve the speciality building and strengthen the hardware building of the speciality designedly.
[ترجمه گوگل]کار MCH دارای فضای تحقیقاتی گسترده ای است، باید تحقیقات علمی را به عنوان شیر آب برای بهبود ساختمان تخصصی و تقویت ساختمان سخت افزار تخصص طراحی کرده باشد
[ترجمه ترگمان]کار MCH دارای فضای تحقیق گسترده است، باید تحقیق علمی را به عنوان شیر آب برای بهبود ساختمان تخصص و تقویت ساخت سخت افزار در خصوص designedly تخصصی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Making use of emotion flexibly in order to prompt action creatively and designedly.
[ترجمه گوگل]استفاده منعطف از احساسات به منظور تحریک خلاقانه و طراحی شده
[ترجمه ترگمان]استفاده انعطاف پذیر از احساسات به منظور تسریع اقدام خلاقانه و عمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hence it is plain that they achieve their end, not fortuitously, but designedly.
[ترجمه گوگل]از این رو واضح است که آنها نه از روی تصادف، بلکه از روی طراحی به هدف خود می رسند
[ترجمه ترگمان]از این رو واضح است که به انتها رسیده اند، نه fortuitously، بلکه تعمدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hence it plain that they achieve their end, not fortuitously, but designedly.
[ترجمه گوگل]از این رو واضح است که آنها نه تصادفی، بلکه از روی طراحی به هدف خود می رسند
[ترجمه ترگمان]از این رو آشکار است که به اهدافشان دست می یابند، نه fortuitously، بلکه تعمدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the streets of Buenos Aires, opinions on the presidential race are designedly decidedly mixed.
[ترجمه گوگل]در خیابان‌های بوئنوس آیرس، نظرات در مورد رقابت ریاست‌جمهوری کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]در خیابان های بوینوس آیرس، نظرات در مورد رقابت ریاست جمهوری، به طور قاطع درهم آمیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intentionally, deliberately

پیشنهاد کاربران

عمداً ، طبق طرح ، طبق نقشه ، آگاهانه
Examples : It appears the king was designedly cordoned in his palace alongside his eminent chiefs and some members of his family and friends who were with him
به نظر می رسد که پادشاه طبق نقشه در کاخ خود در کنار سران برجسته و برخی از اعضای خانواده و دوستانش که با او بودند محاصره شده بود .
...
[مشاهده متن کامل]

synonyms : intentionally, purposely, deliberately, knowingly

بپرس