deserving

/dəˈzɜːrvɪŋ//dɪˈzɜːvɪŋ/

معنی: شایسته، سزاوار، مستحق
معانی دیگر: در خور (کمک و غیره)، فراخور

جمله های نمونه

1. a deserving student
شاگرد شایسته

2. a deserving teacher
معلمی شایسته

3. a subject deserving of attention
موضوعی که در خور توجه است

4. give your charity to those who are really deserving
خیرات خود را به کسانی بده که واقعا مستحق باشند.

5. None is of freedom or of life deserving unless he daily conquers it anew.
[ترجمه گوگل]هیچ کس از آزادی یا زندگی سزاوار نیست مگر اینکه هر روز آن را از نو فتح کند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها از آزادی و یا زندگی شایسته نیست مگر آنکه هر روز دوباره بر آن پیروز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All people are equal, deserving the same rights as each other.
[ترجمه گوگل]همه مردم برابرند و سزاوار حقوق یکسانی هستند
[ترجمه ترگمان]همه مردم برابر هستند و مستحق همان حقوق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The National Lottery provides extra money for deserving causes.
[ترجمه گوگل]لاتاری ملی پول اضافی را برای اهداف شایسته فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]قرعه کشی ملی پول بیشتری را برای عوامل شایسته فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This family is one of the most deserving cases.
[ترجمه گوگل]این خانواده یکی از شایسته ترین موارد است
[ترجمه ترگمان]این خانواده یکی از the پرونده ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All the causes seem equally deserving.
[ترجمه گوگل]همه علل به یک اندازه شایسته به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان] همه چیز به یه اندازه لیاقتش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some criminals are more deserving of their punishment than others.
[ترجمه گوگل]برخی مجرمان نسبت به دیگران مستحق مجازات خود هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مجرمان مستحق of نسبت به بقیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A job well done is deserving of praise.
[ترجمه گوگل]کاری که به خوبی انجام شده است، شایسته ستایش است
[ترجمه ترگمان]کاری که به خوبی انجام شد سزاوار ستایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No matter how qualified or deserving we are, we will never reach a better life until we can imagine it for ourselves and allow ourselves to have it. Richard Bach
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چقدر واجد شرایط یا شایسته باشیم، تا زمانی که نتوانیم آن را برای خود تصور کنیم و به خودمان اجازه دهیم آن را داشته باشیم، هرگز به زندگی بهتری نخواهیم رسید ریچارد باخ
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که چقدر واجد شرایط و لایق هستیم، تا زمانی که بتوانیم آن را برای خودمان تصور کنیم و به خودمان اجازه بدهیم که آن را داشته باشیم، هرگز به یک زندگی بهتر دست نخواهیم یافت ریچارد باخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No Boro player is more deserving of a summer rest.
[ترجمه گوگل]هیچ بازیکن بورو سزاوارتر از استراحت تابستانی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ بازیکنی بهتر از یک استراحت تابستانی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Howard is certainly deserving of the Heisman Trophy.
[ترجمه گوگل]هاوارد مطمئناً شایسته دریافت جایزه هاییسمن است
[ترجمه ترگمان] هاوارد \"مطمئنا مستحق این\" heisman heisman \"- ه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In fact Mr Gardam has been deserving of a larger audience for sometime.
[ترجمه گوگل]در واقع آقای گردم مدتی است که سزاوار تماشاگران بیشتری بوده است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت آقای Gardam برای مدتی مستحق یک مخاطب بزرگ تر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایسته (صفت)
able, good, qualified, apt, fit, worthy, competent, proper, sufficient, suitable, meet, apropos, befitting, intrinsic, seemly, becoming, deserving, meritorious

سزاوار (صفت)
worthy, condign, deserving

مستحق (صفت)
worthy, just, deserving, meritorious

انگلیسی به انگلیسی

• worthy of; proper for
if someone or something is deserving, they should be helped; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس