desegregate

/diˈseɡrəˌɡet//ˌdiːˈseɡrɪɡeɪt/

(به ویژه در مورد نژادها) تفکیک زدایی کردن، تفکیک نژادی را فسخ کردن، تفکیک نژادی را فسخ کردن school desegregation was accomplished with difficulty منع جداسازی در مدارس به سختی انجام میشد

جمله های نمونه

1. The plans to desegregate the universities were met with opposition.
[ترجمه گوگل]طرح های جداسازی دانشگاه ها با مخالفت هایی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]طرح هایی برای desegregate دانشگاه ها با مخالفان برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The courts ordered busing to desegregate the schools.
[ترجمه گوگل]دادگاه دستور اتوبوسرانی را برای جداسازی مدارس صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه ها به busing دستور داده اند تا مدارس را تخلیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Plans to desegregate the schools/universities met with opposition.
[ترجمه گوگل]طرح های جداسازی مدارس/دانشگاه ها با مخالفت هایی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای desegregate مدارس \/ دانشگاه ها با اپوزیسیون مواجه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We wish to desegregate all schools.
[ترجمه مهدی] ما آرزومندیم تا تفکیک ها ( نژادی یا جنسیتی ) در مدارس پایان یابند.
|
[ترجمه گوگل]ما خواهان جداسازی همه مدارس هستیم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم همه مدرسه ها را از هم جدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. School officials are still working to desegregate the district.
[ترجمه گوگل]مسئولان مدرسه همچنان در تلاش هستند تا این منطقه را جداسازی کنند
[ترجمه ترگمان]مسئولان مدرسه هنوز در تلاشند تا این منطقه را تخلیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We have succeeded in persuading many districts to desegregate voluntarily.
[ترجمه گوگل]ما موفق شده ایم بسیاری از ولسوالی ها را متقاعد کنیم که به طور داوطلبانه جداسازی شوند
[ترجمه ترگمان]ما موفق شدیم بسیاری از مناطق را به طور داوطلبانه متقاعد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To make plans to desegregate the all-white Troy University, and how this meeting developed into a deep friendship.
[ترجمه گوگل]برنامه‌ریزی برای جداسازی دانشگاه کاملاً سفیدپوست تروی و اینکه چگونه این ملاقات به یک دوستی عمیق تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد طرح هایی برای بازسازی دانشگاه (تروا)سفید (تروا)، و اینکه چگونه این جلسه به یک دوستی عمیق تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In fact open admissions was often posed as the means to desegregate higher education.
[ترجمه گوگل]در واقع پذیرش آزاد اغلب به عنوان ابزاری برای جداسازی آموزش عالی مطرح می شد
[ترجمه ترگمان]در واقع پذیرش باز اغلب به عنوان وسیله ای برای ارتقا آموزش عالی مطرح می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was the first black child to enroll at this all-white elementary school according to the court order to desegregate in New Orleans schools.
[ترجمه گوگل]او اولین کودک سیاهپوستی بود که طبق حکم دادگاه برای حذف تبعیض در مدارس نیواورلئان در این مدرسه ابتدایی کاملاً سفید پوست ثبت نام کرد
[ترجمه ترگمان]او اولین فرزند سیاه پوست بود که با توجه به دستور دادگاه مبنی بر desegregate در مدارس نیو اورلئان، در این مدرسه ابتدایی پسرانه رسما ثبت نام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To open to people of all races or ethnic groups without restriction; desegregate.
[ترجمه گوگل]بدون محدودیت برای مردم از هر نژاد یا گروه‌های قومی باز شود تفکیک کردن
[ترجمه ترگمان]برای باز کردن مردم از همه نژادها یا گروه های قومی بدون محدودیت؛ desegregate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the early 1960s the Student Nonviolent Coordinating Committee led Boycotts and sit-ins to desegregate many public facilities.
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1960، کمیته هماهنگی بدون خشونت دانشجویی، بایکوت ها و تحصن ها را رهبری کرد تا بسیاری از امکانات عمومی را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۶۰، کمیته هماهنگی Nonviolent Student Boycotts و sit را به desegregate بسیاری از امکانات عمومی هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Treatments are being developed to prevent the accumulation of cerebral plaques and tangles or to desegregate them once they are present.
[ترجمه گوگل]درمان‌هایی برای جلوگیری از تجمع پلاک‌ها و گره‌های مغزی یا جداسازی آن‌ها پس از وجود در حال توسعه هستند
[ترجمه ترگمان]این درمان ها برای جلوگیری از تجمع صفحات مغزی و درهم کردن آن ها و یا دادن آن ها به هنگام حضور در حال گسترش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I recently saw a movie about Ruby Bridges, one of the African-American children in New Orleans who were part of the first attempt to desegregate public schools in the south.
[ترجمه گوگل]من اخیراً فیلمی درباره روبی بریجز، یکی از کودکان آفریقایی-آمریکایی در نیواورلئان دیدم که بخشی از اولین تلاش برای جداسازی مدارس دولتی در جنوب بود
[ترجمه ترگمان]اخیرا فیلمی درباره روبی بریجز، یکی از کودکان آفریقایی - آمریکایی در نیواورلئان، دیدم که بخشی از اولین تلاش برای desegregate مدارس دولتی در جنوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ultra-Orthodox Jewish son of two Ashkenazi parents look out of a bus carrying protesters to jail for defying Supreme Court ruling to desegregate a religious school.
[ترجمه گوگل]پسر یهودی افراطی ارتدوکس از دو پدر و مادر اشکنازی از اتوبوس حامل معترضان به زندان به دلیل سرپیچی از حکم دادگاه عالی مبنی بر تبعیض‌زدایی یک مدرسه مذهبی نگاه می‌کند
[ترجمه ترگمان]پسر ultra یهودی دو اشکنازی از یک اتوبوس حامل معترضان به زندان برای مبارزه با حکم دادگاه عالی برای نادیده گرفتن یک مدرسه مذهبی نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• eliminate segregation, remove (laws, customs, etc.) that separate two different races
to desegregate something such as a place, institution, or service means to officially cease keeping the people who use it in separate groups according to their race, religion, or sex.

پیشنهاد کاربران

to end a system in which people of different races are kept separate
مخالفت یاپایان دادن به جدا کردن افراد از جنس/نژاد های مختلف[تبعیض نژادی]
مثلا
Plans to desegregate the schools/universities met with opposition
...
[مشاهده متن کامل]

اینجا یعنی برنامه هاشون برای پایان دادن به نابرابری های نژادی توی مدرسه/دانشگاه با مخالفت رو به رو شد. منظور این هست که قصدشون این بود تحصیلات رو برای اقشار متفات یکسان کنن و همه از یک حق مساوی برخوردار باشن

بپرس