descry

/dɪˈskraɪ//dɪˈskraɪ/

معنی: تشخیص دادن، فاش کردن، دیدن
معانی دیگر: از دور دیدن، متوجه شدن (چیز دور دست یا مبهمی را)

جمله های نمونه

1. He can descry a way of overcoming the difficulty.
[ترجمه گوگل]او می تواند راهی را برای غلبه بر دشواری توصیف کند
[ترجمه ترگمان]او می تواند راهی برای غلبه بر مشکل پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I descry a sail on the horizon.
[ترجمه گوگل]بادبانی در افق را توصیف می کنم
[ترجمه ترگمان]من بادبان را در افق می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He descried an island far away on the horizon.
[ترجمه گوگل]او جزیره ای دوردست را در افق توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]چشمش به جزیره ای افتاد که دور از افق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lookout descried land.
[ترجمه گوگل]دیده بان زمین را توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]چشمش به خشکی افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this beautiful sunset photo, I seem to descry the wings of the angel.
[ترجمه گوگل]در این عکس زیبای غروب، به نظر می رسد که من بال های فرشته را توصیف می کنم
[ترجمه ترگمان]در این عکس غروب زیبا، به نظر می رسد که من بال های فرشته را می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When I think of you I descry in my mind a vast mountain in the distance melting away to the horizon.
[ترجمه گوگل]وقتی به تو فکر می کنم در ذهنم کوهی وسیع را در دوردست توصیف می کنم که تا افق ذوب می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی به شما فکر می کنم، در ذهنم یک کوه عظیم می بینم که دور از دور تا افق محو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We descry the intermediary function with fashion culture of beauty program by the analysis of it. Furthermore, we also detect cultural capital carries greatly power of domination in the field.
[ترجمه گوگل]ما تابع واسطه با فرهنگ مد برنامه زیبایی را با تجزیه و تحلیل آن توصیف می کنیم علاوه بر این، ما همچنین تشخیص می دهیم که سرمایه فرهنگی دارای قدرت زیادی از سلطه در این زمینه است
[ترجمه ترگمان]ما تابع واسطه را با فرهنگ مد از برنامه زیبایی از طریق تجزیه و تحلیل آن می بینیم علاوه بر این، ما همچنین متوجه می شویم که سرمایه فرهنگی قدرت تسلط زیادی در این زمینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the house of Joseph sent to descry Bethel. (Now the name of the city before was Luz.
[ترجمه گوگل]و خاندان یوسف فرستادند تا بیت‌ئیل را توصیف کنند (الان نام شهر قبلاً لوز بود
[ترجمه ترگمان]و خانه جوزف به دیدن Bethel فرستاده شد (اکنون نام شهر به نام \"لوز\" خوانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you descry that some stars suddenly turned bright.
[ترجمه گوگل]اگر تعریف می کنید که برخی از ستاره ها ناگهان روشن شدند
[ترجمه ترگمان]اگر ببینید که بعضی از ستاره ها ناگهان روشن شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And the house of Joseph sent to descry Bethel.
[ترجمه گوگل]و خاندان یوسف فرستادند تا بیت‌ئیل را توصیف کنند
[ترجمه ترگمان]و خانه جوزف به دیدن Bethel فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Laodu you're modest, you won't descry such rudimental thing?
[ترجمه گوگل]لائودو تو متواضع هستی، چنین چیزی ابتدایی را توصیف نمی کنی؟
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه حجب و حیا را،، شما را از چنین چیزی آگاه نخواهید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, on some Ming Qing rigid swords, it's hard to descry it's forged by inserted steel by eyes. Is it possible to be judge this type of steel blade is forged by wrapped steel burning blade method?
[ترجمه گوگل]با این حال، در برخی از شمشیرهای سفت و سخت مینگ چینگ، توصیف این شمشیر سخت است که توسط فولاد درج شده توسط چشم ساخته شده است آیا می توان قضاوت کرد که این نوع تیغه فولادی به روش تیغه سوزاننده فولاد پیچیده شده جعل می شود؟
[ترجمه ترگمان]با این حال، در برخی از swords Qing Qing، دیده می شود که این فلز با استفاده از فولاد وارد شده توسط فولاد ساخته شده است آیا این امکان وجود دارد که این نوع از تیغه فولادی توسط روش تیغه سوزاندن فولادی پیچیده ساخته شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. About his life experiences, we briefly stress his main experiences in the fields of literature, politics, leagues, writing and editing, to descry the occurring cause of his poetics.
[ترجمه گوگل]درباره تجارب زندگی او، به اختصار به تجربیات اصلی او در زمینه‌های ادبیات، سیاست، لیگ‌ها، نویسندگی و ویرایش اشاره می‌کنیم تا علت پدید آمدن شاعری او را بیان کنیم
[ترجمه ترگمان]در مورد تجربیات زندگی او، ما به طور خلاصه تجربیات اصلی خود را در زمینه های ادبیات، سیاست، لیگ های، نویسندگی و ویرایش، برای مشاهده علت وقوع این نظم، تاکید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Learn to foster an ardent imagination; so shall you descry beauty which others passed unheeded---George Norman Douglas, British writer.
[ترجمه گوگل]بیاموزید که تخیل پرشور را پرورش دهید بنابراین باید زیبایی هایی را توصیف کنید که دیگران به آن توجهی نکردند --- جرج نورمن داگلاس، نویسنده بریتانیایی
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که قوه تخیل پرشور را پرورش دهید؛ بنابراین زیبایی و زیبایی را که دیگران نادیده می گرفتند - - - جورج نورمن داگلاس، نویسنده انگلیسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشخیص دادن (فعل)
tell, recognize, find, judge, prognosticate, assess, distinguish, diagnose, discern, descry, individualize, espy

فاش کردن (فعل)
utter, give away, tell, unfold, reveal, disclose, manifest, descry, babble, divulge, betray, squeal, tattle, peach, uncloak

دیدن (فعل)
sense, vision, sight, eye, view, notice, look, witness, perceive, observe, see, behold, distinguish, descry, twig, catch sight, contemplate

انگلیسی به انگلیسی

• see; see from far away; discover

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To suddenly see or discover someone or something, often from a distance 👀
🔍 مترادف: Spot, discern
✅ مثال: From the top of the hill, she could descry her friend waving in the valley below
Descry means to catch sight of something or someone, often from a distance or in a fleeting manner.
دیدن چیزی یا کسی، اغلب از راه دور یا به شکلی اجمالی و سریع
***************************************************************************************************
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
For instance, if you see a rare bird in the trees, you might say, “I was able to descry a beautiful blue jay. ”
If you glimpse a celebrity in a crowd, you might say, “I managed to descry them before they disappeared. ”
In a dimly lit room, you might strain your eyes to descry a hidden object.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-distinguish/
مشاهده کردن. دیدن ( از راه دور )
مثال:
Can you descry any one of them?
می توانی هیچ کدام از آنها را مشاهده کنی؟
�هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ�

بپرس