described

/dəˈskraɪb//dɪˈskraɪb/

(verb transitive) شرح دادن، توصیف کردن (verb transitive) شرح دادن، وصف کردن

جمله های نمونه

1. homa described the landscape
هما منظره را توصیف کرد.

2. pari described the event to me
پری رویداد را برایم شرح داد.

3. she described the situation thus . . .
وضعیت را این جور توصیف کرد . . .

4. his arm described an arc in the air
دستش در هوا قوسی را ترسیم کرد.

5. animals are commonly described as irrational
معمولا جانوران را فاقد نیروی استدلال توصیف می کنند.

6. by the method hereinafter described
به روشی که در زیر تشریح شده

7. the spare parts were particularly described and priced
ابزار یدکی قلم به قلم شرح داده شده و قیمت گذاری شده بود.

8. akbar did not spare me blushes and zestfully described my being beaten
اکبر از خیط کردن من فروگذار نکرد و کتک خوردنم را با آب و تاب شرح داد.

9. He described drugs as the greatest calamity of the age.
[ترجمه گوگل]او مواد مخدر را بزرگترین بلای عصر توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او مواد مخدر را بزرگ ترین فاجعه عصر توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has been described as a 'charmless bore'-not by me, I hasten to add.
[ترجمه گوگل]عجله می کنم اضافه کنم که او به عنوان یک "حفظه بی حوصله" توصیف شده است - نه توسط من
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک bore charmless توصیف شده است - نه به خاطر من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Several people described seeing strange lights in the sky.
[ترجمه گوگل]چند نفر از دیدن نورهای عجیب در آسمان توصیف کردند
[ترجمه ترگمان]عده ای از مردم دیدن چراغ های عجیب در آسمان را توصیف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their daily lives are described in detail.
[ترجمه گوگل]زندگی روزمره آنها به تفصیل شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]زندگی روزمره آن ها به طور مفصل توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The meeting was described as 'a frank and honest exchange of views'.
[ترجمه گوگل]این نشست به عنوان "تبادل نظر صادقانه و صادقانه" توصیف شد
[ترجمه ترگمان]این جلسه تبادل نظر صادقانه و صادقانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He described the government's economic policy as misguided.
[ترجمه گوگل]وی سیاست اقتصادی دولت را نادرست توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او سیاست اقتصادی دولت را گمراه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He described the detention without trial of political opponents as a cowardly act.
[ترجمه گوگل]وی بازداشت بدون محاکمه مخالفان سیاسی را اقدامی بزدلانه توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او این بازداشت را بدون محاکمه مخالفان سیاسی به عنوان یک اقدام بزدلانه توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The current political situation in Vietnam is described in chapter
[ترجمه گوگل]وضعیت سیاسی فعلی در ویتنام در فصل توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]وضعیت سیاسی کنونی در ویتنام در این بخش توضیح داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] رسم کردن، توصیف شده، وصف شده، موصوف

انگلیسی به انگلیسی

• depicted in words particularly with detail; delineated

پیشنهاد کاربران

توضیح داده شده، شرح داده شده، توصیف شده
Mobina described the event to me
مبینا رویداد برایم شرح داد
شرح و توضیح دادن
توصیف کردن
شرح دادن
توصیه کردن
موصوف
functions described in qualitative investigations = توابع موصوف در تحقیقات کیفی
مورد توصیف
the new world described by the epics = دنیای نوین مورد توصیف حماسه ها
توصیفی
the trading picture described above = تصویر تجاری توصیفی در بالا
نشان دادن - آشکار ساختن

بپرس