مثال :
we're just gonna
Descent into chaos
ما داریم دچار هرج و مرج میشیم .
داره شلوغ پلوغ میشه
ما داریم دچار هرج و مرج میشیم .
داره شلوغ پلوغ میشه
وارد شدن به جایی ( بعد از سرازیری )
تنزل پیدا کردن
You descended into a physical body
شما به جسم فیزیکی تنزل پیدا کردید
شما به جسم فیزیکی تنزل پیدا کردید
دچار شدن - شدن ( دارای بار معنایی منفی می باشد )
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
[descend into something]
if a situation descends into a certain bad state, it becomes bad
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :