dervish

/ˈdɜːrˌvɪʃ//ˈdɜːvɪʃ/

معنی: درویش، فقیر
معانی دیگر: (از ریشه ی فارسی) درویش، قلندر، فارسی درویش

جمله های نمونه

1. Brian was whirling like a dervish, slapping at the mosquitoes and moaning.
[ترجمه گوگل]برایان مثل درویش می چرخید و به پشه ها سیلی می زد و ناله می کرد
[ترجمه ترگمان]برایان مثل درویش می چرخید و به پشه ها دست می زد و ناله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Soon he is digging like a whirling dervish, the impressive show ending with another frantic leap.
[ترجمه گوگل]به زودی او مانند درویشی در حال حفاری است، نمایش تأثیرگذار با یک جهش دیوانه وار دیگر به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]به زودی او دارد مثل درویش می چرخد، نمایش impressive با جهش دیوانه وار دیگری به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dervish gyrating on his axis echoes the rotation of the earth and taps the sources of creative vibration.
[ترجمه گوگل]درویشی که بر محور خود می چرخد، چرخش زمین را بازتاب می دهد و از منابع ارتعاش خلاقانه بهره می برد
[ترجمه ترگمان]The که روی محور خود می چرخد، چرخش زمین را انعکاس می دهد و به منابع ارتعاش خلاقانه ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We Israelites, the wandering heirs Of a bewildered dervish, are taught distrust in prayer.
[ترجمه گوگل]ما بنی اسرائیل، وارثان سرگردان یک درویش سرگشته، بی اعتمادی را در نماز می آموزیم
[ترجمه ترگمان]Israelites، وراث سرگردان یک درویش سردرگم، به دعا خواندن یاد داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have told you I am half a dervish.
[ترجمه گوگل]من به تو گفته ام که من نیمه درویش هستم
[ترجمه ترگمان]به تو گفتم که من نیمه درویش هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Auguste was a dervish in the centre of a whirlpool.
[ترجمه گوگل]آگوست درویشی بود در مرکز یک گرداب
[ترجمه ترگمان]او گوست در مرکز یک گرداب قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is a whirling dervish of ideas who inspires hope and fear.
[ترجمه گوگل]او درویش چرخان اندیشه است که امید و ترس را بر می انگیزد
[ترجمه ترگمان]درویش ذهن درویش را به چرخش در می اورد که امید و ترس را القا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He a whirling dervish of ideas who inspires hope and fear.
[ترجمه گوگل]او درویشی چرخان از عقاید که امید و ترس را بر می انگیزد
[ترجمه ترگمان]او درویش را گیج می کند که امید و ترس را القا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is a dervish of unfocused energy, an accident about to happen ( jane Gross ).
[ترجمه گوگل]او یک درویش انرژی غیر متمرکز است، حادثه ای در شرف وقوع است (جین گروس)
[ترجمه ترگمان]او یکی از درویش است که انرژی را از دست داده است، و یک حادثه در شرف اتفاق افتادن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Only a whirling Dervish could dance a Mozart symphony: indeed, I have reduced two young and practised dancers to exhaustion by making them dance a Mozart overture.
[ترجمه گوگل]فقط یک درویش چرخان می‌توانست سمفونی موتزارت را برقصد: در واقع، من دو رقصنده جوان و تمرین‌کرده را با واداشتن آنها به رقصیدن یک اورتور موتزارت به شدت خسته کردم
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که درویش بتواند یک سمفونی مو زارت را برقصد، در واقع، من دو جوان جوان را کم کرده ام و رقاص ها را با خستگی در حال رقص به سر می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Otherwise I will be so desperate like a dervish losing the belief to Allah.
[ترجمه گوگل]وگرنه مثل درویشی که ایمان به خدا را از دست می دهد بسیار مستاصل می شوم
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، من خیلی ناامید می شوم چون درویش اعتقاد به خدا را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Hedgehog was actually a group of whirling dervish sort of bombs fired ahead of the attacking ship.
[ترجمه گوگل]جوجه تیغی در واقع گروهی از بمب های درویشی بود که جلوتر از کشتی مهاجم شلیک می شد
[ترجمه ترگمان]در واقع در واقع گروهی از بمب منفجر کننده درویش در جلو کشتی حمله کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But then his uncle Dervish a promise of help, and things look like they might improve.
[ترجمه گوگل]اما پس از آن عمویش درویش قول کمک می دهد و به نظر می رسد اوضاع بهتر شود
[ترجمه ترگمان]اما بعد عمو درویش قول کمک به درویش می دهد، و همه چیز به نظر می رسد که آن ها می توانند پیشرفت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He threw himself around the stage like a whirling dervish.
[ترجمه گوگل]مانند درویش چرخان خود را دور صحنه انداخت
[ترجمه ترگمان]او خودش را روی سکو انداخت، مثل درویش گیج و منگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درویش (اسم)
mendicant, dervish

فقیر (اسم)
dervish, fakir, have-not

انگلیسی به انگلیسی

• member of a muslim ascetic order; one that is frenetic

پیشنهاد کاربران

بپرس