derogate

/ˈderəɡeɪt//ˈderəɡeɪt/

معنی: تخفیف دادن، کاستن، باطل کردن، خفت دادن، فسخ کردن، کسر کردن، عمل موهن انجام دادن
معانی دیگر: (با from) کاستن از (جنبه های خوب چیزی)، نیکوکاهی کردن، خود را خوار و خفیف کردن، آبروی خود را بردن، خیط شدن یا کردن، نکوهیدن، فس  کردن قسمتی از چیزی را

جمله های نمونه

1. his enemies are trying to derogate from his reputation as a good leader
دشمنانش می کوشند از شهرت او به عنوان یک رهبر خوب بکاهند.

2. the aim of this article is to derogate the recent tendencies of some officials
هدف این مقاله خرده گیری از تمایلات اخیر اولیای امور است.

3. we must raise the value of a mother's position and not derogate from it
ما باید ارزش مقام مادر را بالا ببریم نه آنکه از آن بکاهیم.

4. Such conduct will derogate from your reputation.
[ترجمه گوگل]چنین رفتاری اعتبار شما را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]چنین رفتاری از اشتهار شما دور خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such shameful behaviour will certainly derogate from his fame.
[ترجمه گوگل]چنین رفتار شرم آور قطعاً شهرت او را از بین خواهد برد
[ترجمه ترگمان]این رفتار شرم آور قطعا ناشی از شهرت او خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The law does not allow a man to derogate from his grant.
[ترجمه گوگل]قانون به مرد اجازه نمی دهد از کمک هزینه خود عدول کند
[ترجمه ترگمان]قانون به کسی اجازه نمی دهد که از grant خود دفاع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am here not derogate the England players, but you know they've been always overrated.
[ترجمه گوگل]من اینجا هستم که بازیکنان انگلیس را تحقیر نمی‌کنم، اما می‌دانید که آنها همیشه بیش از حد مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]من در اینجا بازیکنان انگلستان نیستم، اما شما می دانید که همیشه بیش از حد مبالغه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such behavior will derogate from your image.
[ترجمه گوگل]چنین رفتاری تصویر شما را نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]چنین رفتاری از تصویر شما خارج خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such a habit may derogate from your reputation.
[ترجمه گوگل]چنین عادتی ممکن است شهرت شما را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]این عادت ممکن است از اشتهار شما ناشی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such shameful behaviour will certainly derogate from his fame ( or reputation ).
[ترجمه گوگل]چنین رفتار شرم آور قطعاً شهرت (یا شهرت) او را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]این رفتار شرم آور قطعا ناشی از شهرت و شهرت او خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The King felt that summoning a parliament would derogate from his authority.
[ترجمه گوگل]پادشاه احساس می کرد که احضار پارلمان از اختیارات او سلب می کند
[ترجمه ترگمان]پادشاه احساس می کرد که احضار یک پارلمان از قدرت اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An error that will derogate from your reputation.
[ترجمه گوگل]خطایی که اعتبار شما را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]خطایی که از اشتهار شما ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Statutes are not to be presumed to derogate from international law.
[ترجمه گوگل]اساسنامه نباید از قوانین بین المللی عدول کند
[ترجمه ترگمان]انتظار نمی رود که Statutes از حقوق بین الملل به رسمیت شناخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't derogate from our principle!
[ترجمه گوگل]از اصل ما عدول نکنید!
[ترجمه ترگمان]از اصل ما سرپیچی نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Parker J: The plaintiffs . . . relied on the maxim that no one can be allowed to derogate from his own grant.
[ترجمه گوگل]پارکر جی: شاکیان بر این اصل تکیه کرد که هیچ کس نمی تواند اجازه داشته باشد از کمک مالی خود صرف نظر کند
[ترجمه ترگمان]پارکر ج: شاکیان با اتکا به این شعار که هیچ کس نمی تواند اجازه خروج از کمک خود را داشته باشد، متکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخفیف دادن (فعل)
abate, relieve, mitigate, assuage, discount, alight, bate, derogate, extenuate, lower, pull down

کاستن (فعل)
abate, diminish, discount, reduce, decrease, lessen, decline, shorten, derogate, subtract, lighten, rebate, pare, pull down, soften, detract, disqualify, draw off

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

خفت دادن (فعل)
degrade, abuse, derogate

فسخ کردن (فعل)
annul, cancel, countermand, derogate, disannul, rescind, terminate

کسر کردن (فعل)
derogate, mute, deduct, subduct, detract, write off, defalcate

عمل موهن انجام دادن (فعل)
derogate

تخصصی

[حقوق] عدول کردن، قسمتی از قانون را لغو یا نسخ کردن، انحراف حاصل کردن

انگلیسی به انگلیسی

• belittle, depreciate, cheapen, devalue; deviate from terms and conditions; repeal or revoke section of a law

پیشنهاد کاربران

عدول کردن
طفره رفتن
صرفنظر کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : derogate
اسم ( noun ) : derogation
صفت ( adjective ) : derogatory
قید ( adverb ) : _
از دیالوگ های انیمیشن شاهزاده و قورباغه 2009:
Don't you "derogate" or deride
کوچک شمردن
تخفیف دادن
To make something less important or less good.
Or
Ignore a duty
( Longman )
متفاوت بودن - تغییر کردن - مغایر بودن - انحراف داشتن
فرار کردن، دررفتن‏

بپرس