dermatome


(جنین مهره داران) درماتوم، قسمت خارجی یک موجود، لایه پوست ساز

جمله های نمونه

1. The somite forms the myotome, sclerotome and perhaps dermatome.
[ترجمه گوگل]سومیت میوتوم، اسکلروتوم و شاید درماتوم را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]somite، myotome، sclerotome و شاید dermatome را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Results The different shape and size of grafts could be cut by the new dermatome, and there was no mucilage needed.
[ترجمه گوگل]نتایج شکل و اندازه های مختلف گرافت ها را می توان با درماتوم جدید برش داد و نیازی به موسیلاژ نبود
[ترجمه ترگمان]نتایج شکل و اندازه پیوند متفاوت را می توان به وسیله the جدید کاهش داد و هیچ نیازی به پیوند وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Before the transplantation, using this product soak 4-6 layer sterile bandage covered dermatome of reception at least replaced once a day within 1-day.
[ترجمه گوگل]قبل از پیوند، با استفاده از این محصول، درماتوم پذیرش را با باند استریل 4-6 لایه خیس کنید، حداقل یک بار در روز در مدت 1 روز تعویض شود
[ترجمه ترگمان]قبل از پیوند، با استفاده از این محصول، پوشش استریل ۴ - ۶ لایه استریل، حداقل یک بار در یک روز در عرض یک روز تعویض شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Methods The surface layer of the giant naevi, mainly razor graft, was excised tangentially using electrical dermatome. Then the left naevi was removed by dermabrasion.
[ترجمه گوگل]MethodsThe لایه سطحی از نائوی غول پیکر، عمدتا پیوند تیغ، مماس با استفاده از درماتوم الکتریکی برداشته شد سپس نایوی چپ با درم ابریژن برداشته شد
[ترجمه ترگمان]روش ها لایه سطحی of بزرگ، که عمدتا graft است، با استفاده از dermatome الکتریکی، excised tangentially بود سپس the چپ توسط dermabrasion حذف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Herpes zoster ophthalmicus presents with an erythematous, macular rash around the eye of the affected dermatome and does not cross midline.
[ترجمه گوگل]هرپس زوستر چشمی با بثورات اریتماتو و ماکولا در اطراف چشم درماتوم آسیب دیده ظاهر می شود و از خط وسط عبور نمی کند
[ترجمه ترگمان] macular Herpes با with an،، presents around the the affected presents presents presents and and cross not not not does does does and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and does does does does does does does does does does does does does does does does does does
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods. A 51-year-old man presented with motor paraparesis (grade 2/ and hypeesthesia at left L1 and L2 sensory dermatome after a traffic collision.
[ترجمه گوگل]مواد و روش ها مردی 51 ساله با پاراپارزی حرکتی (درجه 2/ و هایپراستزی در درماتوم حسی L1 و L2 چپ پس از یک برخورد ترافیکی) مراجعه کرد
[ترجمه ترگمان]روش ها یک مرد ۵۱ ساله با paraparesis حرکتی (درجه ۲ \/ و hypeesthesia در سمت چپ L۱ و L۲)بعد از برخورد ترافیک داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After reinnervation, the patient is able to stimulate the reinnervated sacral nerve and elicit a bladder contraction by scratching the skin of the respective lumbar dermatome.
[ترجمه گوگل]پس از عصب دهی مجدد، بیمار می تواند عصب ساکرال را دوباره عصب دهی کرده و با خاراندن پوست درماتوم کمر مربوطه، انقباض مثانه را تحریک کند
[ترجمه ترگمان]بعد از reinnervation، بیمار قادر است عصب reinnervated sacral را تحریک کند و یک انقباض مثانه را با scratching پوست کمری کمری مربوطه تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The diagnosis is made clinically based on the rash affecting only one dermatome associated with the ophthalmic division of cranial nerve V (trigeminal nerve).
[ترجمه گوگل]تشخیص بالینی بر اساس بثوراتی است که تنها یک درماتوم مرتبط با تقسیم چشمی عصب جمجمه ای V (عصب سه قلو) را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این تشخیص از لحاظ بالینی مبتنی بر the موثر تنها یک dermatome مرتبط با بخش ophthalmic اعصاب جمجمه و اعصاب جمجمه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• scalpel used to cut thin layers of skin (surgical)

پیشنهاد کاربران

( اسم ) 1. پوست بَردار: چاقوی مخصوصی که برای بریدن بخش های نازک پوست برای پیوند استفاده می شود. 2. درماتوم: ناحیه ای از پوست که توسط یک عصب نخاعی تامین می شود.
dermatome ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: پوست بَردار
تعریف: دستگاهی ویژۀ بریدن لایه های نازک پوست
ابزار برش لایه های نازک از پوست

بپرس