derivative

/dəˈrɪvətɪv//dɪˈrɪvətɪv/

معنی: مشتق، مشتق، اشتقاقی، گرفته شده، فرعی
معانی دیگر: مشتق شده، ریشه گرفته از، فرآمده، فرآمدی، فراگردی، ماخوذ، غیراصلی، غیر اصیل، تقلیدی، (ریاضی) وامد، جدامد، (شیمی - ماده ای که از راه تغییرات شیمیایی از ماده ی دیگری مشتق شده است) فرآمده، (زبان شناسی - واژه ای که از راه وندافزایی از واژه دیگر مشتق شده است) سرشته

جمله های نمونه

1. a derivative architecture which does not agree with our traditions and climate
معماری غیراصیلی که با سنت ها و آب و هوای ما جور در نمی آید

2. a derivative of a function
واحد تابع،مشتق تابع

3. the sonata form was itself a derivative of opera
فرم سوناتا خود از اپرا ریشه گرفته بود.

4. 'Happiness' is a derivative of 'happy'.
[ترجمه گوگل]"خوشبختی" مشتق شده از "شاد" است
[ترجمه ترگمان]شادی یک مشتق از شادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Crack is a highly potent and addictive derivative of cocaine.
[ترجمه گوگل]کراک یک مشتق بسیار قوی و اعتیادآور از کوکائین است
[ترجمه ترگمان]ترک یک مشتق بسیار قوی و اعتیادآور از کوکائین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had "derivative citizenship" from his father's naturalization around 1990.
[ترجمه گوگل]او از تابعیت پدرش در حدود سال 1990 "شهروندی مشتق" داشت
[ترجمه ترگمان]او از قبول تابعیت پدرش در حدود سال ۱۹۹۰، از تابعیت \"مشتق\" برخوردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I found the novel thin and derivative. I had expected more.
[ترجمه گوگل]من رمان را نازک و مشتق یافتم انتظار بیشتری داشتم
[ترجمه ترگمان] من داستان thin و derivative رو پیدا کردم بیش از این انتظار داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His painting/style is terribly derivative.
[ترجمه گوگل]نقاشی/سبک او به طرز وحشتناکی مشتق شده است
[ترجمه ترگمان]نقاشی \/ سبک او به شدت مشتق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'Detestable' is a derivative of 'detest'.
[ترجمه گوگل]"منفور" مشتق شده از "بیزاری" است
[ترجمه ترگمان]detestable مشتق از نفرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Much-maligned for their derivative style, the band are nevertheless enduringly popular.
[ترجمه گوگل]این گروه که به دلیل سبک مشتق شده خود بسیار مورد انتقاد قرار گرفته اند، با این وجود همواره محبوب هستند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، بسیاری از افراد برای سبک derivative خود بدنام هستند، اما با این حال این گروه بسیار محبوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. French is a derivative of Latin.
[ترجمه گوگل]فرانسوی مشتق از لاتین است
[ترجمه ترگمان]زبان فرانسه مشتق از لاتینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'Assertion' is a derivative of 'assert'.
[ترجمه گوگل]"اظهار" مشتق شده از "اظهار" است
[ترجمه ترگمان]Assertion یکی از مشتقات ادعا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Heroin is a derivative of morphine.
[ترجمه گوگل]هروئین از مشتقات مرفین است
[ترجمه ترگمان]هروئین یک مشتق از مورفین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His paintings are really quite derivative.
[ترجمه گوگل]نقاشی های او واقعاً کاملاً مشتق شده اند
[ترجمه ترگمان]نقاشی های او واقعا quite
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In this interpretation rights to the reproduction of derivative works of art rest with the printer.
[ترجمه گوگل]در این تفسیر، حق تکثیر آثار هنری مشتق شده در اختیار چاپگر است
[ترجمه ترگمان]در این تفسیر، حق تکثیر آثار اشتقاقی اثر هنری با چاپگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. S., but you must make a distinction between derivatives and a complex derivative strategy.
[ترجمه گوگل]S, اما شما باید بین مشتقات و یک استراتژی مشتق پیچیده تمایز قائل شوید
[ترجمه ترگمان]بله، اما شما باید بین مشتقات و یک استراتژی مشتقات پیچیده تمایز قائل شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Perhaps it could be large if the second derivative of f is small, and viceversa.
[ترجمه گوگل]اگر مشتق دوم f کوچک باشد، شاید بزرگ باشد و بالعکس
[ترجمه ترگمان]شاید اگر مشتق دوم f کوچک و viceversa باشد، ممکن است بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشتق (اسم)
derivative, formative

مشتق (صفت)
derivative, paronymous, insulate, derived, isolated

اشتقاقی (صفت)
derivative

گرفته شده (صفت)
derivative

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

تخصصی

[برق و الکترونیک] مشتق
[زمین شناسی] مشتق نقشه ای که از داده های زمین شناسی چندین نقشه مشتق شده و بر پایه تفسیر ساختار زمین شناسی، سنگ شناسی، توپوگرافی، میزان باریدگی، پوشش گیاهی، سطح آب زیر زمینی یا سایر ویژگی ها به دست آمده است .
[نساجی] فرعی - جانبی - مشتق - مشتقات
[ریاضیات] مشتق، شاخه، وامد، جدامه، فرعی
[پلیمر] مشتق
[آمار] مشتق

انگلیسی به انگلیسی

• conjugate (grammar); by-product, offshoot
obtained from another source, derived, borrowed
a derivative is something which has developed from something else.
a work or idea that is derivative is not new or original, but copies ideas that have been used before; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

تقلیدی. اقتباسی. اقتباس شده
مثال:
I found the film empty and derivative
من فیلم رو پوچ و تقلیدی تشخیص دادم.
قرارداد مشتق
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
‏اوراق مشتقه
ابزار مالی که ارزش خود را از ارزش دارایی پایه بدست می آورد.
تولید شده از
Heroin is a derivative of morphine
هرویین از مورفین ساخته شده است
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : derive
✅️ اسم ( noun ) : derivation / derivative
✅️ صفت ( adjective ) : derivative
✅️ قید ( adverb ) : _
( درباره ایده ها ) برگرفته، دست دوم،
در تضاد با ایده های نو و بدیع و خلاق
derivative ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: مشتق 1
تعریف: آنچه از فرایند اشتقاق به دست می آید
گرفته شده از. . .
اقتباسی , تقلیدی ؛ مشتق ( از چیز دیگر )
# I found the novel derivative
# His painting style is very derivative
# Heroin is a derivative of morphine
# "Happiness" is a derivative of "happy"
ابزارهای مشتقه
از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off )
می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، گریختن و. . . ) برای آن قرار داد.
پس می شود = گُروییدن
...
[مشاهده متن کامل]

بدین ترتیب :
Derive = گروییدن
Deriving = گرویان، گروییدن
در نقش صفت = گرویان مانند خندان. چیزی که می گُروید .
Derived = گروییده
Deriver = گروینده
Derivable = گرویپذیر
*Derivably = گرویپذیرانه
Derivative = گروینه
از پسوند " - ینه" که هم اسم می ساز ( مانند سبزینه، سیمینه ) و هم صفت ( مانند زَرینه ) .
۲ معنا می تواند داشته باشد :
۱ ) واژه ایی که از گُرویش/مُشتق سازی ساخته شده.
۲ ) صفتی که به گروییدن اشاره می کند.
*Derivatively = گروینهانه
Derivation = گُرویش/گروی سازی
Derivational = گرویشی
واژگان که ستاره دار هستند معنای کم - بکار - گرفته - شده یا اصلا - بکار - گرفته - نشده را دارند.
این واژه صرفا پیشنهاد است برای کسانی که شاید نتوانند با واژگان "مشتق" و "اشتقاق" دیسه ها/شکل های بقیه این واژه "derive" را برگردانند.

به تقلید یک هنرمند از کار هنرمندهای دیگه گفته می شه. برای مثال:
an artist who is not in the slightest bit derivative = هنرمندی که ذره ای از کار دیگران تقلید نمی کند

به معنی قرارداد برگرفته یا مشتقه مالی است و یک نوع ابزار مالی می باشد که معامله گر را قادر می سازد تا بر روی نوسانات قیمت دارایی ها، سفته بازی ( بورس بازی ) کند بدون آنکه مالکیت آنها را داشته باشد.
عاریتی
اشتقاقی، مشتق شده، جانبی، محصول جانبی
مشتق شده از ( شیمی )
محصول جانبی
مشتق
Noun noun
For example
Happy ness
Happy ness
سعادتمند
The botulin derivative botox is used by many people to temporarily eliminate wrinkles - a sad commentary on our times, I would say.
مشتق
اشتقاق، پیامد، محصول جانبی
گرته برداری
اقتباسی
ماخوذ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس