derangement

/dɪˈreɪndʒmənt//dɪˈreɪndʒmənt/

معنی: ژولیدگی، دیوانگی، اختلال
معانی دیگر: اختلال، دیوانگی

جمله های نمونه

1. Every derangement of the page-space deftly mimes the current derangement of the house-space in the narrative.
[ترجمه گوگل]هر به هم ریختگی فضای صفحه به طرز ماهرانه ای از آشفتگی کنونی فضای خانه در روایت تقلید می کند
[ترجمه ترگمان]هر گونه اختلال در فضا نشان می داد که فضای خانه موجب اختلال در فضا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. MRI is an ideal method to diagnose internal derangement of TMJ.
[ترجمه گوگل]MRI یک روش ایده آل برای تشخیص اختلالات داخلی TMJ است
[ترجمه ترگمان]MRI یک روش ایده آل برای تشخیص اختلال درونی of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Background - Derangement of glucose metabolism after surgery is not specific to patients with diabetes mellitus.
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف - اختلال در متابولیسم گلوکز پس از جراحی مختص بیماران دیابتی نیست
[ترجمه ترگمان]پیشینه - Derangement گلوکز پس از جراحی برای بیماران مبتلا به دیابت، مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Results The tumor cells presented widespread, derangement distribution, and conglobation in some regions.
[ترجمه گوگل]سلول های تومور ResultsThe گسترده، توزیع آشفتگی، و تجمع در برخی از مناطق ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]نتایج سلول های تومور به صورت گسترده، توزیع اختلال، و conglobation در برخی مناطق ارایه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such a permutation is called a derangement.
[ترجمه گوگل]چنین جایگشتی اختلال نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]چنین a اختلال نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusions : Immunologic derangement of cell immunity and humoral immune function is presented in CKD patients.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: اختلال ایمونولوژیک ایمنی سلولی و عملکرد ایمنی هومورال در بیماران CKD ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: اختلال اختلال در ایمنی سلول و عملکرد سیستم ایمنی humoral در بیماران CKD ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mental derangement is different from it which is not in mental health, and it is not in equilibrium status appeared in equilibration process necessarily.
[ترجمه گوگل]آشفتگی روانی با آن متفاوت است که در سلامت روان نیست و در وضعیت تعادلی نیست که لزوماً در فرآیند تعادل ظاهر شده است
[ترجمه ترگمان]اختلال ذهنی متفاوت از آن است که در سلامت روان نیست، و در وضعیت تعادلی لزوما در فرآیند تعادل ظاهر نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were hyperplasia and derangement of smooth muscle, syzygium of elastic fibers.
[ترجمه گوگل]هیپرپلازی و اختلال عضله صاف، سیزیژیوم فیبرهای الاستیک وجود داشت
[ترجمه ترگمان]hyperplasia و اختلال عضلات صاف، syzygium فیبرهای الاستیک وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most people take it as a sign of derangement.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم آن را نشانه ای از بی نظمی می دانند
[ترجمه ترگمان]اغلب مردم آن را به عنوان اختلال حواس تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She began to think he was in mental derangement.
[ترجمه گوگل]او شروع به فکر کرد که او در اختلال روانی است
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده بود که او از اختلال روانی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He seemed to be on the verge of total derangement.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او در آستانه ی آشفتگی کامل است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در آستانه اختلال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's apparently unbelievable at doing the possessed Curtis dance, where the quietest of men would suddenly explode into compressed derangement.
[ترجمه گوگل]او ظاهراً در انجام رقص تسخیر شده کورتیس باورنکردنی است، جایی که ساکت ترین مردها ناگهان دچار آشفتگی فشرده می شوند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا باور نکردنی بود که در این مجلس رقص کورتیس ای که آرام ترین افراد بشر ناگهان از اختلال فشرده منفجر می شوند، باور نکردنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hepatic histopathological examination showed proliferation of bile duct and fibrous connective tissue, obvious increase of hepatic cell oncosis and liver cell cord derangement in BDL group.
[ترجمه گوگل]بررسی هیستوپاتولوژیک کبدی تکثیر مجرای صفراوی و بافت همبند فیبری، افزایش آشکار انکوز سلولی کبدی و اختلال طناب سلولی کبد را در گروه BDL نشان داد
[ترجمه ترگمان]بررسی hepatic نشان داد که تکثیر مجاری صفراوی و بافت های ارتباطی فیبری افزایش آشکاری از اختلال در کبد و اختلال طناب دار سلول کبد در گروه BDL را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. MRI has essentially replaced arthrography for the evaluation of internal derangement of the knee.
[ترجمه گوگل]MRI اساساً جایگزین آرتروگرافی برای ارزیابی اختلالات داخلی زانو شده است
[ترجمه ترگمان]آر آی اساسا جایگزین arthrography برای ارزیابی اختلال داخلی زانو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژولیدگی (اسم)
abashment, disarrangement, bewilderment, confusion, derangement, disarray, disorder, disorderliness, tousle

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

اختلال (اسم)
derangement, tribulation, perturbation, disorder, disturbance, noise, disorderliness, kettle of fish

تخصصی

[بهداشت] آشفتگی
[ریاضیات] پریش، بی ترتیبی، در هم ریختگی

انگلیسی به انگلیسی

• confusion, disorder; insanity

پیشنهاد کاربران

بپرس