deputation

/ˌdepjʊˈteɪʃn̩//ˌdepjʊˈteɪʃn̩/

معنی: وکالت، نمایندگی، نماینده، هیئت نمایندگی
معانی دیگر: هیئت نمایندگان، گروه نمایندگی، دادن نمایندگی یا وکالت، گسیل، گمارش

جمله های نمونه

1. a three-man deputation representing swiss bankers
هیئت نمایندگی سه نفره از جانب بانکداران سویسی

2. They sent a deputation to Parliament.
[ترجمه گوگل]نماینده ای به مجلس فرستادند
[ترجمه ترگمان]نمایندگانی به پارلمنت می فرستادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A deputation of 40 strikers was organized.
[ترجمه گوگل]هیئتی متشکل از 40 اعتصاب کننده تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]یک هیات متشکل از ۴۰ اعتصاب کنندگان سازمان دهی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The managing director agreed to receive a deputation from the factory.
[ترجمه گوگل]مدیرعامل با دریافت معاونت از کارخانه موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل موافقت کرد که یک هیات نمایندگی از کارخانه دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They sent a deputation to the ministry to complain.
[ترجمه گوگل]نماینده ای برای شکایت به وزارت فرستادند
[ترجمه ترگمان]آن ها هیاتی را به این وزارتخانه فرستادند تا شکایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The deputation from the EU arrives/arrive tomorrow.
[ترجمه گوگل]نماینده اتحادیه اروپا می رسد/فردا می رسد
[ترجمه ترگمان]هیات نمایندگانی از اتحادیه اروپا فردا وارد خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was sent on a deputation to see the Pope.
[ترجمه گوگل]او برای دیدن پاپ به نمایندگی فرستاده شد
[ترجمه ترگمان]او را به یک هیات نمایندگی فرستادند تا پاپ را ملاقات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A deputation of elders from the village arrived headed by its chief.
[ترجمه گوگل]هیئتی از بزرگان روستا به سرپرستی رئیس آن وارد شد
[ترجمه ترگمان]A از اهالی ده به طرف روسای قبیله به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gone are the days of deputation.
[ترجمه گوگل]دوران نیابت گذشت
[ترجمه ترگمان]روزها هیات نمایندگی از میان رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A deputation of Confederates had come to demand that he and his men evacuate the fort without further delay.
[ترجمه گوگل]نمایندگانی از کنفدراسیون ها آمده بودند تا از او و افرادش تقاضا کنند که قلعه را بدون تأخیر بیشتر تخلیه کنند
[ترجمه ترگمان]نمایندگان کنفدراسیون به این نتیجه رسیده بودند که او و افرادش بدون تاخیر، دژ را تخلیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then, with one short hostile look at the deputation, Lee resumed his chair.
[ترجمه گوگل]سپس، با یک نگاه خصمانه کوتاه به نماینده، لی صندلی خود را از سر گرفت
[ترجمه ترگمان]بعد، با یک نگاه خصمانه به هیات، لی صندلیش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is said that a deputation of quarrymen came to see him with a view to getting a trade union recognised.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که هیئتی از کارگران معدن به دیدار او آمده اند تا یک اتحادیه صنفی را به رسمیت بشناسند
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که هیات نمایندگانی از quarrymen به دیدن او می آیند تا اتحادیه تجاری را به رسمیت بشناسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This was followed up by a deputation to the governors on 10 June 1840, led by Thomas Turner.
[ترجمه گوگل]این امر در 10 ژوئن 1840 توسط نماینده ای نزد فرمانداران به رهبری توماس ترنر پیگیری شد
[ترجمه ترگمان]این هیات توسط هیات نمایندگان در ۱۰ ژوئن ۱۸۴۰ به ریاست توماس ترنر به رهبری هیات نمایندگان منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A deputation of church leaders has met with the government to discuss the teaching of religion in schools.
[ترجمه گوگل]هیئتی از رهبران کلیسا برای بحث در مورد آموزش دین در مدارس با دولت دیدار کرده است
[ترجمه ترگمان]هیئتی از رهبران کلیسا با دولت دیدار کرده اند تا در مورد آموزش دین در مدارس بحث و تبادل نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وکالت (اسم)
bar, advocacy, proxy, attorney, agency, delegation, deputation, subrogation, proctorship

نمایندگی (اسم)
attorney, agency, delegation, representation, deputation, legation, delegacy, solicitorship

نماینده (اسم)
proxy, representation, deputation, agent, factor, doer, representative, envoy, delegate, deputy, assignee, envoi, exponent, symptom, indicant, delegacy, indicator

هیئت نمایندگی (اسم)
deputation

تخصصی

[حقوق] وکالت، نمایندگی، وکیل، نماینده، هیأت نمایندگی، توکیل

انگلیسی به انگلیسی

• act of appointing a representative or representatives; group of appointed representatives, delegation
a deputation is a small group of people sent to speak or act on behalf of others.

پیشنهاد کاربران

هیئت نمایندگان
مثال:
they feasted the deputation
آنها هیئت نمایندگان را مهمان کردند.
آنها به افتخار هیئت نمایندگان ضیافت دادند.
گماردگی

بپرس